غزل ۱۷۵۹ مولانا

 

۱ اَه چه بی‌‌رنگ و بی‌نشان که مَنَم کِی بِبینم مرا چُنان که مَنَم؟
۲ گفتی اسرار در میان آوَر کو میانْ اَنْدَرین میان که مَنَم؟
۳ کِی شود این رَوانِ من ساکِن؟ این چُنین ساکِنِ رَوان که مَنَم
۴ بَحْرِ من غَرقه گشت هم در خویش بوالْعَجَب بَحْرِ بی‌کَران که مَنَم
۵ این جهانْ و آن جهانْ مرا مَطَلَب کین دو گُم شُد در آن جهان که مَنَم
۶ فارغ از سودم و زیانْ چو عَدَم طُرفه بی‌سود و بی‌­زیان که مَنَم
۷ گفتم ای جان تو عینِ مایی، گفت عین چِبْوَد دَرین عِیان که مَنَم
۸ گفتم آنی، بِگُفت های، خَموش در زبان نامَده­ست آن که مَنَم
۹ گفتم اَنْدَر زبان چو در نامَد اینْت گویایِ بی‌­زبان که مَنَم
۱۰ می‌شُدم در فَنا چو مَهْ بی‌­پا اینْت بی‌پایِ پادَوان که مَنَم
۱۱ بانگ آمد چه می‌دَوی؟ بِنْگَر در چُنین ظاهرِ نَهان که مَنَم
۱۲ شَمسِ تبریز را چو دیدم من نادره بَحْر و گنج و کان که مَنَم

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش         دانلود فایل

#احمد_شاملو      دانلود فایل

#همایون_شجریان        دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *