غزل ۱۷۶ مولانا
۱ | روحِ زیتونیست عاشقْ نار را | نار میجویَد چو عاشقْ یار را | |
۲ | روحِ زیتونی بِیَفْزا ای چراغ | ای مُعَطَّل کرده دستْ اَفْزار را | |
۳ | جانِ شَهوانی که از شَهوت زِهَد | دل ندارد دیدنِ دِلْدار را | |
۴ | پس به عِلَّت دوست دارد دوست را | بر امیدِ خُلْد و خوفِ نار را | |
۵ | چون شِکَستی جانِ ناری را بِبین | در پِیِ او جانِ پُراَنْوار را | |
۶ | گَر نبودی جانِ اِخْوان پَس جُهود | کِی جُدا کردی دو نیکوکار را | |
۷ | جانِ شَهوت، جانِ اِخْوان دان ازانْک | نار بینَد، نورِ موسی وار را | |
۸ | جانِ شَهوانیست از بیحِکْمَتی | یاوه کرده نُطقِ طوطی وار را | |
۹ | گشت بیمار و زبانِ تو گرفت | رویْ سویِ قبله کُن بیمار را | |
۱۰ | قبله شَمسُ الدّینِ تبریزی بُوَد | نورِ دیده مَر دل و دیدار را |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!