غزل ۱۸۰ مولانا

 

۱ ای تو آبِ زندگانی فَاسْقِنا ای تو دریایِ مَعانی فَاسْقِنا
۲ ما سَبوهایِ طَلَب آورده ایم سویِ تو ای خِضْرِ ثانی فَاسْقِنا
۳ ماهیانِ جانِ ما زِنهارْخواه از تو ای دریایِ جانی فَاسْقِنا
۴ از رَهِ هَجْر آمده و آوَرْده ما عَجْزِ خود را اَرمَغانی فَاسْقِنا
۵ داستانِ خُسروان بِشْنیده‌ایم تو فُزون از داستانی فَاسْقِنا
۶ در گُمان و وَسوَسه افتاده عقل زان که تو فوقِ گُمانی فَاسْقِنا
۷ نیم عاقل چه زَنَد با عشقِ تو تو جُنونِ عاقلانی فَاسْقِنا
۸ کعبهٔ عالَم زِ تو تبریز شُد شَمسِ حَق رُکْنِ یَمانی فَاسْقِنا

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *