غزل ۲۷۹۰ مولانا
۱ | بارِ دیگر مِلَّتی بَرساختی، بَرساختی | سویِ جانِ عاشقانْ پَرداختی، پَرداختی | |
۲ | بارِ دیگر در جهانْ آتش زدی، آتش زدی | تا به هفتم آسْمانْ بَرتاختی، بَرتاختی | |
۳ | پَردهٔ هفت آسْمان بِشْکافتی، بِشْکافتی | گوی را در لامَکانْ انداختی، انداختی | |
۴ | سویِ جانانْ بَرشُدی دامَن کَشان، دامَن کَشان | جانها را یک به یک بِشْناختی، بِشْناختی | |
۵ | دَرزدی در طورِ سینا آتشی، نو آتشی | کوه را و سنگ را بُگْداختی، بُگْداختی | |
۶ | بود در بَحْرِ حَقایق، موجها در موجها | بر سَرِ آن بَحْر، جان میباختی میباختی | |
۷ | صَبر کردی تا که دریا رام گشت و رام گشت | بَهرِ کَشتی بادبانْ اَفْراختی، اَفْراختی |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!