غزل ۲۸۰۰ مولانا
۱ | در میانِ جانْ نِشین، کِامْروز جانِ دیگری | کین جهانْ خیره است در تو، کَزْ جهانِ دیگری | |
۲ | خوش خُرام ای سَروِ جان کامروز جانِ دیگری | خوش بِخَند ای گُلْسِتان کَزْ گُلْسِتانِ دیگری | |
۳ | آبِ خَلْقان رفت جُمله در هوایِ آب و نان | یوسُفا در قَحْطِ عالَم آب و نانِ دیگری | |
۴ | تو جهانِ زندگیّ و این جهانِ بَندگی | تو زِ شاهِ شَهْ نِشان، وَاللَهْ نشانِ دیگری |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!