غزل ۲۸۰۱ مولانا

 

۱ عاشقان را آتشی، وان گَهْ چه پنهان آتشی وَزْ برایِ اِمْتِحان، بر نَقْدِ مَردان آتشی
۲ داغِ سُلطان می‌نَهَند اَنْدَر دلِ مَردانِ عشق تَختِ سُلطان در میان و گِردِ سُلطان آتشی
۳ آفتابش تافته در روزَنِ هر عاشقی ما پَریشان، ذَرّه وار اَنْدَر پَریشان آتشی
۴ اَلصَّلا ای عاشقان کین عشقْ خوانی گُسْتَرید بَهرِ آتش خوارگانَش، بر سَرِ خوان آتشی
۵ عکسِ این آتش بِزَد بر آیِنِه‌یْ گَردون و شُد هر طَرَف از اَخْتَران، بر چَرخِ گَردان آتشی

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *