غزل ۳۱۱ مولانا

 

۱ زشت کسی کو نشُد مَسخره یارِ خوب دست نِگَر پا نِگَر، دست بِزَن پا بِکوب
۲ مَسخره باد گشت هر چه درخت است و کِشت وانچه کَشَد سَر زِ باد، خار بُوَد خُشک و چوب
۳ هر چه زِ اَجْزایِ تو، رو نَنَهد سَر کَشَد پایْ بِزَن بر سَرَش، هین سَر و پایَش بِکوب
۴ چون که نخواهی رَهید، از دَمِ هر گول گیر خاکِ کسی شو کَزو، چاره ندارد قُلوب

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *