غزل ۳۱۲ مولانا
۱ | به جانِ تو که مَرو از میانِ کار، مَخُسب | زِ عُمر یک شب کَم گیر و زنده دار، مَخُسب | |
۲ | هزار شبْ تو برایِ هوایِ خود خُفتی | یکی شبی چه شود از برایِ یار، مَخُسب | |
۳ | برایِ یارِ لَطیفی که شب نمیخُسبَد | موافِقَت کُن و دل را بِدو سِپار، مَخُسب | |
۴ | بِتَرس ازان شبِ رَنجوریی که تو تا روز | فَغان و یارَب و یارَب کُنی، بِزار، مَخُسب | |
۵ | شبی که مرگ بیاید قُنُق گَرَک گوید | به حَقِّ تَلْخیِ آن شب که رَه سِپار، مَخُسب | |
۶ | ازان زَلازِل هیبَت که سنگْ آب شود | اگر تو سنگ نهیی، آن به یاد آر، مَخُسب | |
۷ | اگرچه زَنگیِ شبْ سَخت ساقییی چُست است | مَگیر جامِ وِیْ و ترس ازان خُمار، مَخُسب | |
۸ | خدایْ گفت که شبْ دوستان نمیخُسبَند | اگر خَجِل شدهیی زین و شَرمسار، مَخُسب | |
۹ | بِتَرس از آن شبِ سختِ عَظیمِ بیزِنهار | ذخیره ساز شبی را و زینهار، مَخُسب | |
۱۰ | شَنیدهیی که مِهان کامها به شب یابَند | برایِ عشقِ شَهَنشاهِ کامیار، مَخُسب | |
۱۱ | چو مَغزْ خُشک شود، تازهمَغزیات بَخشَد | که جُمله مَغز شوی ای امیدوار، مَخُسب | |
۱۲ | هزار بارت گفتم خَموش و سودت نیست | یکی بیار و عِوَض گیر صد هزار، مَخُسب |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!