غزل ۳۸۳ مولانا
۱ | هین که گَردن سُست کردی، کو کَبابَت کو شرابَت؟ | هین که بس تاریکْرویی، ای گرفته آفتابَت | |
۲ | یاد داری که زِ مَستی، با خِرَد اِسْتیزه بَستی؟ | چون کلیدش را شِکَستی، از کِه باشد فَتحِ بابَت؟ | |
۳ | در غَمِ شیرین نَجوشی، لاجَرَم سِرکه فروشی | آبِ حَیوان را بِبَستی، لاجَرَم رَفتهست آبَت | |
۴ | بوالْمَعالی گشته بودی، فَضْل و حُجَّت مینِمودی | نَک مِحَکِّ عشق آمد، کو سوآلَت کو جوابَت؟ | |
۵ | مِهْتَرِ تُجّار بودی، خویشْ قارون مینِمودی | خواب بود و آن فَنا شُد، چون که از سَر رفت خوابَت | |
۶ | بس زَدی تو لافِ زَفتی، عاقِبَت در دوغ رَفتی | میخور اکنون آنچه داری، دوغ آمد خَمْرِ نابَت | |
۷ | مَخْلَص و مَعنیِّ اینها گرچه دانی هم نَهان کُن | اَنْدَر اَلْواحِ ضَمیری، تا نیاید در کتابت |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!