غزل ۳۸۷ مولانا

 

۱ خاکِ آن کَس شو که آبِ زندگانِش روشنست نیم نانی دَررَسَد تا نیم جانی در تَنست
۲ گفتَمَش آخِر پِی یک وَصْل چندین هَجْر چیست؟ گفت آری من قَصابَم گِردْران با گَردنست
۳ دی تماشا رفته بودم جانِبِ صَحرایِ دل آن نگُنْجد در نَظَر چه جایِ پیدا کردنست؟
۴ چَشمِ مَستِ یار گویانْ هر زمان با چَشمِ من در دو عالم می‌نگُنجَد آنچ در چَشمِ منست
۵ رو فُزون شو از دو عالَم تا بِریزم بر سَرَت آنچ دل را جانِ جان و دیدگان را دیدنست
۶ ذَرّه ذَرّه عاشقانه پَهلویِ معشوقِ خویش می‌زَنَد پَهلو که وقتِ عَقْد و کابین کردنست
۷ اَنْدَر آن پیوند کردن آب و آتش یک شُده‌ست غُنچه آن‌جا سُنبُلست و سَرو آن جا سوسنست
۸ زیرِ پاشان گنج‌ها و سویِ بالا باغ‌ها بِشْنو از بالا نه وَقتِ زیر و بالا گفتنست
۹ من اگر پیدا نگویم بی‌صِفَت پیداست آن ذوقِ آن اَنْدَر سَرست و طوقِ آن در گَردنست
۱۰ شَمسِ تبریزی تو خورشیدی چه گویم مَدحِ تو؟ صد زبان دارم چو تیغ اما به وَصفَت اَلْکَنست

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *