غزل ۴۶۲ مولانا
۱ | یوسُفِ کَنْعانیاَم رویِ چو ماهَم گُواست | هیچکَس از آفتابْ خَطّ و گُواهان نخواست | |
۲ | سَروِ بُلندم تو را راست نِشانی دَهَم | راستتَر از سَروِ قَد نیست نشانیِّ راست | |
۳ | هست گواهِ قَمَر چُستی و خوبیّ و فَرّ | شَعْشَعهٔ اَخْتَرانْ خَطّ و گُواهِ سَماست | |
۴ | ای گُل و گُلْزارها کیست گُواهِ شما؟ | بویْ که در مَغزهاست رنگْ که در چَشمهاست | |
۵ | عقلْ اگر قاضی است کو خَط و مَنْشورِ او؟ | دیدنِ پایانِ کارْ صَبر و وَقار و وَفاست | |
۶ | عشقْ اگر مَحْرَم است، چیست نشانِ حَرَم؟ | آنکه به جُز رویِ دوست در نَظَرِ او فَناست | |
۷ | عالَمِ دون روسپیست چیست نشانیِّ آن؟ | آنکه حَریفیش پیش، وان دِگَرَش در قَفاست | |
۸ | چونکه به راهش کُند آن به بَرَش دَرکَشَد | بوسهٔ او نَزْ وَفاست خِلْعَتِ او نَزْ عَطاست | |
۹ | چیست نشانیِّ آنْک هست جهانی دِگَر؟ | نو شدنِ حالها، رفتنِ این کُهنههاست | |
۱۰ | روزِ نو و شامِ نو، باغِ نو و دامِ نو | هر نَفَس اندیشهٔ نو، نوخوشی و نوغَناست | |
۱۱ | نو زِ کجا میرَسَد؟ کُهنه کجا میرَوَد؟ | گَرنَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بیمُنْتَهاست | |
۱۲ | عالَمْ چون آبِ جوست بسته نِمایَد وَلیک | میرَوَد و میرَسَد نو نو این از کجاست؟ | |
۱۳ | خامُش و دیگر مگو آنکه سُخَن بایَدَش | اصلِ سُخَن گو بِجو اصلِ سُخَنْ شاهِ ماست | |
۱۴ | شاهِ شَهیبَخشِ جانْ مَفْخَرِ تبریزیان | آنکه در اسرارِ عشقْ همنَفَسِ مُصطَفاست |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!