غزل ۵۷۳ مولانا
۱ | بَرآمَد بر شَجَر طوطی که تا خُطبهیْ شِکَر گوید | به بُلبُل کرد اشارتْ گُل که تا اشعارْ بَرگوید | |
۲ | به سَروِ سَبز وَحی آمد که تا جانَش بُوَد در تَن | میانْ بَندَد به خِدمَت روز و شبها این سَمَر گوید | |
۳ | همه تَسبیحگویانند اگر ماه است اگر ماهی | وَلیکِن عقلْ اُستاد است او مَشروحتَر گوید | |
۴ | دَرآیَد سنگ در گریه دَرآیَد چَرخ در کُدْیه | زِ عَرْش آید دو صد هَدیه چو او دَرسِ نَظَر گوید | |
۵ | هزاران سیمبَر بینی گُشاییده بَر و سینه | چو آن عَنْبَرفَشانْ قصّهیْ نسیمِ آن سَحَر گوید | |
۶ | کِه را مانَد دل آن لحظه که آن جانْ شرحِ دل گوید؟ | کِه را مانَد خَبَر از خود در آن دَم کو خَبَر گوید؟ | |
۷ | حَدیثِ عشق، جان گوید؛ حَدیثِ رَه، رَوان گوید | حَدیثِ سُکْر، سِر گوید؛ حَدیثِ خون، جِگَر گوید |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!