غزل ۶۳۲ مولانا

 

۱ عید آمد و عید آمد، وان بَخْتِ سَعید آمد بَرگیر و دُهُل می‌زَن، کان ماهْ پدید آمد
۲ عید آمد ای مَجنون، غُلْغُل شِنو از گَردون کان مُعْتَمَدِ سِدْرِه، از عَرشِ مَجید آمد
۳ عید آمد رَهْ‌جویان، رَقصان و غَزَل‌گویان کان قیصرِ مَه‌رویان، زان قَصْرِ مَشید آمد
۴ صد مَعْدنِ دانایی، مَجنون شد و سودایی کان خوبی و زیبایی، بی‌مِثْل و نَدید آمد
۵ زانْ قدرتِ پیوستَش، داوودِ نَبی مَستَش تا موم کُند دَستَش، گَر سنگ و حَدید آمد
۶ عید آمد و ما بی‌او، عیدیم بیا تا ما بر عید زَنیم این دَم، کان خوان و ثَرید آمد
۷ زو زَهرْ شِکَر گردد، زو ابر قَمَر گردد زو تازه و تَر گردد، هر جا که قَدید آمد
۸ بَرخیز به میدان رو، در حَلْقهٔ رِنْدان رو رو جانِبِ مهمان رو، کَزْ راهِ بَعید آمد
۹ غَم‌هاش همه شادی، بَندَشْ همه آزادی یک دانه بِدو دادی، صد باغْ مَزید آمد
۱۰ من بَندهٔ آن شَرقَم، در نِعْمَتِ آن غَرقَم جُز نِعْمَتِ پاکِ او، مَنْحوس و پَلید آمد
۱۱ بَربَنْد لب و تَن زَن، چون غُنچه و چون سوسن رو صَبر کُن از گفتن، چون صَبْر کلید آمد

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *