غزل ۶۴۲ مولانا
۱ | در خانه نشسته بُتِ عَیّار کِه دارد؟ | مَعشوقِ قَمَررویِ شِکَربار کِه دارد؟ | |
۲ | بیزَحْمَتِ دیده رُخِ خورشید کِه بیند؟ | بی پَرده عِیانْ طاقَتِ دیدار کِه دارد؟ | |
۳ | گفتی به خَرابات دِگَر کار ندارم | خودْ کارْ تو داریّ و دِگَر کار کِه دارد؟ | |
۴ | رِنْدانِ صَبوحی همه مَخْمورِ خُمارند | ای زُهره کلیدِ دَرِ خَمّار کِه دارد؟ | |
۵ | ما طوطیِ غَیبیم شِکَرخواره و عاشق | آن کانِ شِکَرهایِ به قِنْطار کِه دارد؟ | |
۶ | یک غَمْزهٔ دیدار بَهْ از دامَنِ دینار | دیدارْ چو باشد غَمِ دینار کِه دارد؟ | |
۷ | جانها چو از آن شیرْ رَهِ صید بِدیدند | اکنون چو سگانْ مَیْل به مُردار کِه دارد؟ | |
۸ | چون عینِ عِیان است زِ اِقْرار کِه لافَد؟ | اِقْرار چو کاسِد شود اِنْکار کِه دارد؟ | |
۹ | ای در رُخِ تو زَلزَلهٔ روزِ قیامَت | در جَنَّتِ حُسنِ تو غَمِ نار کِه دارد؟ | |
۱۰ | با غَمْزهٔ غَمّازهٔ آن یارِ وَفادار | اندیشهٔ این عالَمِ غَدّار کِه دارد؟ | |
۱۱ | گفتی که زِ اَحوالِ عزیزانْ خَبَری دِهْ | با مَخْبِرِ خوبَت سَرِ اِخْبار کِه دارد؟ | |
۱۲ | ای مُطربِ خوش لَهْجهٔ شیرین دَمِ عارف | یاری دِهْ و بَرگو که چُنین یار کِه دارد؟ | |
۱۳ | بازارِ بُتان از تو خَراب است و کَساد است | بازارْ چه باشد دلِ بازار کِه دارد؟ | |
۱۴ | امروزْ زِ سودایِ تو کَس را سَرِ سَر نیست | دَستارْ کِه دارد سَرِ دَستار کِه دارد؟ | |
۱۵ | شَمسُ الْحَقِ تبریز چو نَقْد آمد و پیدا | از پارْ کِه گوید غَمِ پیرار کِه دارد؟ |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!