مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۵ – قَبول کردنِ نَصارا مَکْرِ وزیر را
۳۶۴ | صد هزاران مَردِ تَرسا سویِ او | اندک اندک جمع شُد در کویِ او | |
۳۶۵ | او بَیان میکرد با ایشان به راز | سِرِّ اَنْگِلْیون و زُنّار و نماز | |
۳۶۶ | او به ظاهر واعِظِ اَحْکام بود | لیکْ در باطِنْ صَفیر و دام بود | |
۳۶۷ | بَهرِ این بعضی صَحابه از رَسول | مُلْتَمِس بودند مَکْرِ نَفْسِ غول | |
۳۶۸ | کو چه آمیزد زِ اَغْراضِ نَهان | در عبادتها و در اِخْلاصِ جان؟ | |
۳۶۹ | فَضْلِ طاعَت را نَجُستَندی ازو | عَیْبِ ظاهر را بِجُستَندی که کو؟ | |
۳۷۰ | مو به مو و ذَرّه ذَرّه مَکْرِ نَفْس | میشِناسیدَند چون گُل از کَرَفْس | |
۳۷۱ | موشِکافانِ صَحابه هم در آن | وَعظِ ایشان خیره گَشتَندی به جان |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!