غزل ۱۴۰۹ مولانا
۱ | ای تو بِداده در سَحَر، از کَفِ خویش بادهام | ناز رها کُن ای صَنَم، راست بگو که دادهام | |
۲ | گر چه بِرَفتی از بَرَم، آن بِنَرفت از سَرَم | بر سَرِ رَهْ بیا بِبین، بر سَرِ رَهْ فُتادهام | |
۳ | چَشمِ بَدی که بُد مرا، حُسنِ تو در حِجاب شُد | دوختَم آن دو چَشم را، چَشمِ دِگَر گُشادهام | |
۴ | چون بِگُشاید این دِلَم، جُز بهامیدِ عَهدِ دوست؟ | نامهٔ عَهدِ دوست را، بر سَرِ دل نَهادهام | |
۵ | زادهٔ اوَّلَم بِشُد، زادهٔ عشقم این نَفَس | من زِ خودم زیادَتَم، زان که دو بار زادهام | |
۶ | چون زِ بِلادِ کافِری، عشق مرا اسیر بُرد | هَمچو رَوانِ عاشقان، صاف و لَطیف و سادهام | |
۷ | من به شَهی رسیدهام، زُلفِ خوشش کَشیدهام | خانهٔ شَهْ گرفتهام، گرچه چُنین پیادهام | |
۸ | از تبریز شَمسِ دین بازبیا، مرا بِبین | مات شُدم زِ عشقِ تو، لیک ازو زیادهام |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!