غزل ۱۴۱۰ مولانا

 

۱ تا که اسیر و عاشق آن صَنَم چو جان شُدم دیو نِیَم، پَری نِیَم، از همه چونْ نَهان شُدم؟
۲ بُرف بُدَم، گُداختم، تا که مرا زمین بِخورْد تا همه دودِ دل شُدم، تا سویِ آسْمان شُدم
۳ نیستم از رَوان‌ها، بر حذَرم زِ جان‌ها جان نکُند حَذَر زِ جان، چیست حَذَر چو جان شُدم؟
۴ آن کِه کسی گُمان نَبُرد، رفت گُمانِ من بِدو تا که چُنین به عاقِبَت بر سَرِ آن گُمان شُدم
۵ از سَرِ‌ بی‌خودی دِلَم، داد گواهی‌‌‌یی به دست این دلِ من زِ دست شُد، وانچه بِگُفت آن شُدم
۶ این همه ناله‌هایِ من، نیست زِ من، همه ازوست کَزْ مَدَدِ میِ لَبَش،‌ بی‌دل و‌ بی‌زبان شُدم
۷ گفت چرا نَهان کُنی عشقِ مرا، چو عاشقی من زِ برایِ این سُخَن، شُهرهٔ عاشقان شُدم
۸ جان و جهان زِ عشقِ تو، رفت زِ دستْ کارِ من من به جهان چه می‌کُنم، چون که ازین جهان شُدم؟

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش        دانلود فایل

#همایون_شجریان         دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *