غزل ۱۴۲۶ مولانا
۱ | چه دانی تو که در باطن، چه شاهی همنشین دارم؟ | رُخِ زَرّینِ من مَنْگَر، که پایِ آهنین دارم | |
۲ | بدان شَهْ که مرا آوَرْد کُلّی رویْ آوَرْدم | وَزان کو آفریدسْتَم، هزاران آفرین دارم | |
۳ | گَهی خورشید را مانَم، گَهی دریایِ گوهر را | درونْ عِزِّ فَلَک دارم، بُرونْ ذُلِّ زمین دارم | |
۴ | درونِ خُمرهٔ عالَم، چو زنبوری هَمیگردم | مَبین تو نالهام تنها، که خانهیْ اَنْگبین دارم | |
۵ | دِلا گَر طالِبِ مایی، بَرآ بر چَرخِ خَضْرایی | چُنان قصریست حِصْنِ من، که اَمْنُ الْامِنین دارم | |
۶ | چه باهول است آن آبی، که این چَرخ است از او گَردان | چو من دولابِ آن آبَم، چُنین شیرینْ حَنین دارم | |
۷ | چو دیو و آدمیّ و جِن، هَمیبینی به فَرمانَم | نمیدانی سُلَیمانم که در خاتَمْ نِگین دارم؟ | |
۸ | چرا پَژمُرده باشم من؟ که بِشْکُفتهست هرجُزوَم | چرا خَربَنده باشم من؟ بُراقی زیرِ زین دارم | |
۹ | چرا از ماه وامانَم؟ نه عقرب کوفت بر پایَم | چرا زینْ چاه بَرْنایَم؟ چون من حَبْلِ مَتین دارم | |
۱۰ | کبوترخانهیی کردم کبوترهایِ جانها را | بِپَر ای مُرغِ جان این سو، که صد بُرجِ حَصین دارم | |
۱۱ | شُعاعِ آفتابَم من، اگر در خانهها گَردم | عَقیق و زَرّ و یاقوتَم، وِلادَت زآب و طین دارم | |
۱۲ | تو هر گوهر که میبینی، بِجو دُرّی دِگَر در وِیْ | که هر ذَرّه هَمیگوید که در باطنْ دَفین دارم | |
۱۳ | تو را هر گوهری گوید مَشو قانِعْ به حُسنِ من | که از شَمعِ ضَمیر است آن که نوری در جَبین دارم | |
۱۴ | خَمُش کردم که آن هوشی که دَریابَد نداری تو | مَجُنْبان گوش و مَفْریبان، که چَشمی هوش بین دارم |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!