غزل ۱۴۳۶ مولانا
۱ | تو خورشیدی وَ یا زُهره وَ یا ماهی؟ نمیدانم | وَزین سَرگشتهٔ مَجنون چه میخواهی، نمیدانم | |
۲ | دَرین دَرگاهِ بیچونی، همه لُطف است و موزونی | چه صَحرایی، چه خَضْرایی، چه دَرگاهی، نمیدانم | |
۳ | به خَرمنگاهِ گَردونی که راهِ کَهکَشان دارد | چو تُرکانْ گِردِ تو اَخْتَر، چه خَرگاهی، نمیدانم | |
۴ | زِ رویَت جانِ ما گُلْشَن، بنفشه و نرگس و سوسن | زِ ماهَت ماهِ ما روشن، چه هَمراهی، نمیدانم | |
۵ | زِهی دریایِ بیساحل، پُر از ماهی، دَرونِ دل | چُنین دریا نَدیدستَم، چُنین ماهی نمیدانم | |
۶ | شَهیِّ خَلْق افسانه، مُحَقَّر هَمچو شَهْ دانه | به جُز آن شاهِ باقی را شَهَنشاهی نمیدانم | |
۷ | زِهی خورشیدِ بیپایان که ذَرّاتَت سُخَن گویان | تو نورِ ذاتِ اللّهی، تو اَللّهی، نمیدانم | |
۸ | هزاران جانِ یعقوبی، همیسوزد ازین خوبی | چرا ای یوسُفِ خوبان دَرین چاهی؟ نمیدانم | |
۹ | خَمُش کُن کَزْ سُخَن چینی همیشه غَرقِ تَلْوینی | دَمی هویی، دَمیهایی، دَمی آهی، نمیدانم | |
۱۰ | خَمُش کردم که سَرمَستم از آن اَفْسون که خوردسْتَم | که بیخویشیّ و مَستی را زِ آگاهی نمیدانم |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!