غزل ۱۴۷۷ مولانا
۱ | از اوَّلِ امروز، چو آشفته و مَستیم | آشفته بگوییم، که آشفته شُدسْتیم | |
۲ | آن ساقیِ بَدمَست که امروز دَرآمَد | صد عُذر بِگُفتیم، وَزان مَستْ نَرَستیم | |
۳ | آن باده که دادی تو و این عقلْ که ما راست | مَعْذور هَمیدار، اگر جامْ شِکَستیم | |
۴ | امروزْ سَرِ زُلفِ تو مَستانه گرفتیم | صد بار گُشادیمَش و صد بار بِبَستیم | |
۵ | رِنْدانِ خَرابات بِخوردند و بِرَفتند | ماییم که جاوید بِخوردیم و نِشَستیم | |
۶ | وَقت است که خوبانْ همه در رَقص دَرآیَند | اَنْگشتزنان گشته که از پرده بِجَستیم | |
۷ | یک لحظه بَلانوشِ رَهِ عشق قَدیمیم | یک لحظه بلیگویِ مُناجاتِ اَلَسْتیم | |
۸ | از گفتِ بلی صبر نداریم، اَزیرا | بِسْرشته و بَررُستهٔ سَغْراقِ اَلَسْتیم | |
۹ | بالا همه باغ آمد و پَستیْ هَمِگی گنج | ما بوالْعَجَبانیم، نه بالا و نه پَستیم | |
۱۰ | خاموش که تا هستیِ او کرد تَجَلّی | هستیم بدانسانْ که ندانیم کِه هستیم | |
۱۱ | تو دست بِنِه بر رَگِ ما خواجه حَکیما | کَزْ دست شُدسْتیم، بِبین تا زِ چه دستیم | |
۱۲ | هرچند پَرَستیدنِ بُت مایهٔ کُفر است | ما کافرِ عشقیم گَرین بُت نَپَرستیم | |
۱۳ | جُز قِصّهٔ شَمسُ الْحَقِ تبریز مگویید | از ماهْ مگویید، که خورشیدپَرَستیم |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!