غزل ۱۶۶ مولانا

 

۱ چَمَنی که تا قیامَت گُلِ او به بار بادا صَنَمی که بر جَمَالَش دو جهانْ نِثار بادا
۲ زِ پگاهْ میرِ خوبان به شکار می‌خُرامَد که به تیرِ غَمزهٔ او دلِ ما شکار بادا
۳ به دو چَشمِ من زِ چَشمَش چه پیام‌هاست هر دَم که دو چَشمَم از پیامَش خوش و پُرخُمار بادا
۴ دَرِ زاهِدی شِکَستم به دُعا نِمود نفرین که بُرو که روزگارَتْ همه بی‌قَرار بادا
۵ نه قَرار مانْد و نی دل به دُعایِ او زِ یاری که به خونِ ماست تشنه که خداشْ یار بادا
۶ تَنِ ما به ماه مانَد که زِ عشق می‌گُدازَد دلِ ما چو چَنگِ زُهره که گُسَسته تار بادا
۷ بگُدازِ ماه مَنْگَر به گُسَستگیِّ زُهره تو حَلاوَتِ غَمَش بین که یکَش هزار بادا
۸ چه عروسی است در جان که جهان زِ عکسِ رویَش چو دو دستِ نوعروسان تَر و پُرنِگار بادا
۹ به عِذارِ جسم مَنْگَر که بِپوسَد و بِریزَد به عِذارِ جان نِگَر که خوش و خوش عِذار بادا
۱۰ تَنِ تیره هَمچو زاغیّ و جهانِ تَنْ زمستان که به رَغمِ این دو ناخوش اَبَدا بهار بادا
۱۱ که قِوامِ این دو ناخوش به چهار عُنصر آمد که قِوامِ بَندگانَت به جُز این چهار بادا

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش       دانلود فایل

#sonnet_translation
#John_Arberry
Rumi quotes, Rumi sonnet, Rumi words, Rumi Poetry

۱- A garden-may its roses bloom till resurrection-day; an idol -may the two worlds be scattered over its beauty!
۲- At daybreak the prince of the fair ones stalks forth to the chase-may our hearts be the quarry for the arrows of his glances!
۳- What messages are momently Aashing from his eyes to mine -may my eyes be gladdened and intoxicated by his message!
۴- I broke down the door of an ascetic; with an imprecation he banned me: “Be gone! May your days all be without peace!”
۵- Thanks to his curse, the beloved has left me neither peace nor heart, that beloved who thirsts for my blood-may God befriend him!
۶- My body is like the moon, melting away out of love; my heart is like Venus’ harp—may its strings be snapped!
۷- Regard not the moon’s melting, Venus’ broken estate; behold rather the sweetness of his sorrow—may it increase a thousandfold!
۸- What a bride is in the soul! Through the reflection of her face may the world be fresh and figured as the hands of the newlywedded!
۹- Regard not the fleshly cheek, which corrupts and decays; regard the spiritual cheek-may it be fair and lovely for ever!
۱۰- The dark body is like a raven, and the physical world is winter – despite these two unlovelies, may there be spring eternal!
۱۱- For these two unlovelies subsist through the four elements; may your servants subsist through other than these four!
1 پاسخ
  1. حسین شاملو
    حسین شاملو گفته:

    چه عروسی است در جان
    که جهان ز عکس رویش
    چو زدست نو عروسان تر و پر نگار بادا
    تفکر و تعقل، تزکیه و پالایش با اندیشه ژرف، عارف و سالک را به مرحله کشف و شهود می رساند در این صورت عارف دیگر با احساس و ادراک درون به جهان نمی نگرد بلکه با حس های بیرون جسم سیر و سلوک می کند. آنگاه که حس های کالبد فیزیکی بسته می شود حس های بیرونی به کار می افتد و عارف به سیر و سلوک می پردازد و در جان نو عروسی دائمی ست همان که می گوید پنج حس است و هفت اندام دگر آنچه در وهم نآید آن نگر

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *