غزل ۱۷۰۴ مولانا

 

۱ اِشْکَم دُهُل شُده‌ست ازین جامِ دَم به دَم می‌زَن دُهُل به شُکر دِلا لَمّ و لَمّ و لَم
۲ هین طَبْل شُکر زَن، که میِ طَبْل یافتی گَهْ زیر می­زَن ای دل وگَهْ بَمّ و بَمّ و بَم
۳ از بَهرِ من بِخَر دُهُلی از دُهُل­زَنان تا بَرکَنم زِباغ جهانْ شاخ و بیخِ غَم
۴ لشکر رَسید و عشقْ سِپهْدارِ لشکر است صَحرا و کوه پُر شُد از طَبْل و از عَلَم
۵ ما پُرشدیم تا به گِلو، ساقی از سِتیز می‌ریزد آن شَرابْ به اِسْرافْ هَمچو یَم
۶ دانی که بَحْر، موج چرا می­زَنَد به جوش؟ از من شِنو که بَحْری­اَم و بَحْر اَنْدَرم
۷ تَنگ آمده‌ست و می‌طَلَبَد موضِعِ فَراخ بَرمی­جَهَد به سویِ هوا آبْ لاجَرَم
۸ کان آب از آسْمانْ سَفَری خوی بوده است اَنْدَر هوا و سیل و کُهْ و جوی، ای صَنَم
۹ آبِ حَیاتِ ما کم از آن آبِ بَحْر نیست ما موج می‌زنیم زِ هستی سویِ عَدَم
۱۰ نی در جهانِ خاکْ قَرار است روح را نی در هوای گُنبَدِ این چَرخِ خَم به خَم
۱۱ زان باغ کو شِکُفت، همان جاست مَیلِ جان یعنی کِنارِ صُنْعِ شَهَنشاهِ مُحْتَشَم
۱۲ بَس بَس مَکُن هنوز تو را باده خوردنی­ست ما راضی‌ایم خواجه بدین ظُلْم و این سِتَم
۱۳ خاموش باش، فِتْنه دَراَفکَنْده‌یی به شهر خاموشی‌‌اَش مَجوی که دریاست جانِ عَم

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش      دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *