غزل ۱۷۱۰ مولانا

 

۱ با رویِ تو زِ سَبزه و گُلْزار فارغیم با چَشمِ تو زِ باده و خَمّار فارغیم
۲ خانه گِرو نهاده و در کویِ تو مُقیم دُکّانْ خَراب کرده و از کار فارغیم
۳ رَختی که داشتیم به یَغْما بِبُرد عشق از سود و از زیان و زِ بازار فارغیم
۴ دَعویِّ عشقْ وان­گَه ناموس و نام و نَنگ؟ ما نَنگ را خریده و از عار فارغیم
۵ غَم را چه زَهره باشد تا نامِ ما بَرَد؟ دستی بِزَن که از غَم و غَم­خوار فارغیم
۶ ای روتُرُش که کاله گِران است چون خَرَم؟ بُگْذر، مَخَر، که ما زِ خریدار فارغیم
۷ ما را مُسَلَّم آمد شادیّ و خوش­دلی کَزْ باد و بودِ اندک و بسیار فارغیم
۸ بَررفت و بَرگُذشت سَرِ ما زِ آسْمان کَزْ ذوقِ عشقْ از سَر و دَسْتار فارغیم
۹ ما لاف می‌زنیم و تو اِنْکار می‌کُنی زِ اقْرارِ هر دو عالَم و زِ انْکار فارغیم
۱۰ مُشتی سگان نِگَر که به هم دَرفُتاده‌­اند ما سگ نَزاده‌­ایم و زِ مُردار فارغیم
۱۱ اَسْرارِ تو خدایْ‌ هَمی‌داند و بس است ما از دَغا و حیلَت و مَکّار فارغیم
۱۲ درسی که عشق داد، فراموش کِی شود؟ از بَحث و از جِدال و زِ تَکرار فارغیم
۱۳ پنهانْ تو هر چه کاری، پیدا بِرویَد آن هر تُخم را که خواهی، می­کارْ فارغیم
۱۴ آهنرُبایِ جَذبِ رَفیقان کَشید حرف وَرْ نی دَرین طَریقْ زِ گُفتار فارغیم
۱۵ با نورِ رویِ مَفْخَرِ تبریز، شَمسِ دین از شَمسِ چَرخِ گُنبَدِ دَوّار فارغیم

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش      دانلود فایل

1 پاسخ
  1. خورشید
    خورشید گفته:

    سلام
    بیت دهم ، درافتاده‌اند و نزاده‌ایم، به نیم فاصله نیاز دارند

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *