غزل ۲۷۹۶ مولانا
۱ | ای کِه جانها خاکِ پایَت، صورتاَنْدیش آمدی | دست بر دَر نِهْ دَرآ، در خانهٔ خویش آمدی | |
۲ | نیست بر هستی شِکَستی، گَرد چون اَنْگیختی؟ | چون تو پس کردی جهان، چونی چو واپیش آمدی؟ | |
۳ | در دو عالَم قاعده نیش است، وانگَه ذوقِ نوش | تو وَرایِ هر دو عالَم، نوشِ بینیش آمدی | |
۴ | خویش را ذوقی بُوَد، بیگانه را ذوقِ نُوی | هم قدیمی، هم نُوی، بیگانه و خویش آمدی | |
۵ | بر دل و جانِ قَلَنْدَر، ریش و مَرهَم هر دو تو | فَقر را ای نورِ مُطلَق، مَرهَم و ریش آمدی | |
۶ | کیشِ هفتاد و دو مِلَّت جُمله قُربان تواَند | تا تو شاهنشاه، باقُربان و باکیش آمدی | |
۷ | ای کِه بر خوانِ فَلَک با ماه همکاسه شُدی | ماه را یک لُقمه کردی، کافتابیش آمدی | |
۸ | عقل و حِسْ مهتاب را کِی گَزْ تواند کرد، لیک | دانَدی خورشید، بیگَز، کَزْ مِهانْ بیش آمدی | |
۹ | عشقِ شَمسُ الدّینِ تبریزی، که عیدِ اَکْبَر است | کِی تو را قُربان کُند؟ چون لاغَری میش آمدی |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!