غزل ۲۷۹۸ مولانا
۱ | در دو چَشمِ من نِشین، ای آن کِه از منْ من تَری | تا قَمَر را وانِمایَم، کَزْ قَمَر روشنتَری | |
۲ | اَنْدَرآ در باغ، تا ناموسِ گُلْشَن بِشْکَند | زان که از صد باغ و گُلْشَن، خوشتَر و گُلْشَنتَری | |
۳ | تا که سَرو از شَرمِ قَدَّت، قَدِّ خود پنهان کُند | تا زبانْ اَنْدَرکَشَد سوسن، که تو سوسنتَری | |
۴ | وَقتِ لُطف ای شمعِ جان مانندِ مومی نَرم و رام | وَقتِ ناز از آهنِ پولاد، تو آهنتَری | |
۵ | چون فَلَک سَرکَش مَباش، ای نازنین کَزْ نازِ او | نَرم گَردی چون زمین، گَر از فَلَک توسَنتَری | |
۶ | زان بُرون انداخت جوشَنْ حَمزه وَقتِ کارْزار | کَزْ هزاران حِصْن و جوشَن، روح را جوشَنتَری | |
۷ | زان سَبَب هر خَلْوَتی، سوراخِ روزَن را بِبَست | کَزْ برایِ روشنی، تو خانه را روشنتَری |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!