مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۲ – داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نَصرانیان را میکُشت از بَهرِ تَعَصُّب
۳۲۵ | بود شاهی در جُهودانْ ظُلْمساز | دُشمنِ عیسی و نَصْرانیگُداز | |
۳۲۶ | عَهدِ عیسی بود و نوبَتْ آنِ او | جانِ موسی او و موسی جانِ او | |
۳۲۷ | شاهِ اَحْوَل کرد در راهِ خدا | آن دو دَمْسازِ خدایی را جُدا | |
۳۲۸ | گفت اُستادْ اَحْوَلی را کَنْدَر آ | زو بُرون آرْ از وِثاقْ آن شیشه را | |
۳۲۹ | گفت اَحْوَل زان دو شیشه من کُدام | پیشِ تو آرَم؟ بِکُن شَرحِ تمام | |
۳۳۰ | گفت اُستاد آن دو شیشه نیست، رو | اَحْوَلی بُگْذار و اَفْزونبین مَشو | |
۳۳۱ | گفت ای اُستا مرا طَعْنه مَزَن | گفت اُستا زان دو، یک را دَر شِکَن | |
۳۳۲ | چون یک بِشْکست، هر دو شُد زِ چَشم | مَردْ اَحْوَل گردد از مَیْلان و خَشْم | |
۳۳۳ | شیشه یک بود و به چَشمَش دو نِمود | چون شِکَست او شیشه را، دیگر نبود | |
۳۳۴ | خشم و شَهوتْ مَرد را اَحْوَل کُند | زِ اسْتِقامَتْ روح را مُبْدَل کُند | |
۳۳۵ | چون غَرَض آمد، هُنر پوشیده شُد | صد حِجاب از دلْ به سویِ دیده شُد | |
۳۳۶ | چون دَهَد قاضی به دلْ رُشْوت قَرار | کِی شِناسَد ظالم از مَظْلومِ زار؟ | |
۳۳۷ | شاه از حِقْدِ جُهودانه چُنان | گشت اَحْوَل، کَاَلْامان، یا رَب اَمان | |
۳۳۸ | صد هزاران مؤمنِ مَظْلوم کُشت | که پَناهَم دینِ موسی را و پُشت |
#شرح_مثنوی #ایرج_شهبازی شرح این داستان توسط آقای ایرج شهبازی
با سلام و خسته نباشيد بسيار زيبا و زحمت كشيديد خواستم بدونم تفسير اين ابيات به شرح ساده موجود نيست
با تشكر
سلام به شما. برای پیدا کردن اشعاری که شرح دارند لطفا به قسمت نحوه استفاده از سایت مراجعه کنید.
فقط و فقط بسیار بسیار تشکر تشکر عالی و خدا بهتون عزت و سلامتی بده
از ته دلم براي همچين سايت خوبي كه درست كردين ازتون ممنونم ♥️
واقعا نمونه هست و تشکر