مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۲۴ – در معنی آن که مَرَجَ الْبَحْرِیْنِ یَلْتَقیانِ بَیْنَهُما بَرزَخٌ لایَبْغیانِ

 

۲۵۸۲ اَهلِ نار و خُلْد را بین هم‌دُکان در میانْشان بَرْزَخٌ لایَبْغیان
۲۵۸۳ اَهلِ نار و اَهلِ نورْ آمیخته در میانْشان کوهِ قافْ اَنْگیخته
۲۵۸۴ هَمچو در کانْ خاک و زَر کرد اِخْتِلاط در میانْشان صد بیابان و رِباط
۲۵۸۵ هم‌چُنان که عِقْد در دُرّ و شَبَه مُخْتلِط چون میهمانِ یک ‌شَبه
۲۵۸۶ بَحْر را نیمیش شیرینْ چون شِکَر طَعْمْ شیرین، رنگْ روشن، چون قَمَر
۲۵۸۷ نیمِ دیگر تَلْخ، هَمچون زَهرِ مار طَعْمْ تَلخ و رَنگْ مُظْلِم، همچو قار
۲۵۸۸ هر دو بَر هَم می‌زَنَند از تَحت و اوج بر مِثالِ آبِ دریا موجْ موج
۲۵۸۹ صورتِ بَر هَم زدن از جسمِ تَنگ اِخْتِلاطِ جان‌ها در صُلْح و جنگ
۲۵۹۰ موج‌هایِ صُلْح بَرهَم می‌زَند کینه‌ها از سینه‌ها بَر می‌کَند
۲۵۹۱ موج‌هایِ جنگ بر شَکلِ دِگَر مِهْرها را می‌کُند زیر و زَبَر
۲۵۹۲ مِهْرْ تَلْخان را به شیرین می‌کَشَد زان که اَصلِ مِهْرها باشد رَشَد
۲۵۹۳ قَهْرْ شیرین را به تَلْخی می‌بَرَد تَلْخْ با شیرینْ کجا اَنْدَر خَورَد؟
۲۵۹۴ تَلْخ و شیرین زین نَظَر نایَد پَدید از دَریچه‌یْ عاقِبَت دانند دید
۲۵۹۵ چَشم آخِربین تَوانَد دید راست چَشمِ آخُربین غُرور است و خَطاست
۲۵۹۶ ای بَسا شیرین که چون شِکَّر بُوَد لیک زَهر اَنْدر شِکَر مُضْمَر بُوَد
۲۵۹۷ آن که زیرک‌تَر به بو بِشْناسَدَش وان دِگَر چون بر لَب و دَندان زَدَش
۲۵۹۸ پس لَبَش رَدَّش کُند پیش از گِلو گَرچه نَعْره می‌زَنَد شَیْطانْ کُلوا
۲۵۹۹ وان دِگَر را در گِلو پیدا کُند وان دِگَر را در بَدَنْ رُسوا کُند
۲۶۰۰ وان دِگَر را در حَدَث سوزِش دَهَد ذوقِ آن زَخْمِ جِگَردوزَش دَهَد
۲۶۰۱ وان دِگَر را بَعدِ اَیّام و شُهور وان دِگَر را بَعدِ مرگ از قَعْرِ گور
۲۶۰۲ وَرْ دَهَنْدَش مُهلَت اَنْدر قَعْرِ گور لابُد آن پیدا شود یَوْمُ النُّشور
۲۶۰۳ هر نَبات و شِکَّری را در جهان مُهْلَتی پیداست از دورِ زمان
۲۶۰۴ سال‌ها باید که اَنْدر آفتاب لَعل یابَد رنگ و رَخشانیّ و تاب
۲۶۰۵ باز تَرّه در دو ماه اَنْدر رَسَد باز تا سالی گُلِ اَحْمَر رَسَد
۲۶۰۶ بَهرِ این فرمود حَقْ عَزَّ و جَلّْ سورَةُ الْاَنعام در، ذِکْرِ اَجَل
۲۶۰۷ این شَنیدی، مو به مویَت گوش باد آبِ حیوان است، خورْدی، نوش باد
۲۶۰۸ آبِ حیوان خوان، مَخوان این را سُخَن روحِ نو بین در تَنِ حَرفِ کُهَن
۲۶۰۹ نکتۀ دیگر تو بِشْنو ای رَفیق هَمچو جانْ او سختْ پیدا و دَقیق
۲۶۱۰ در مَقامی هست هم این زَهرِ مار از تَصاریفِ خدایی خوش‌گُوار
۲۶۱۱ در مَقامی زَهر و در جایی دَوا در مَقامی کُفر و در جایی رَوا
۲۶۱۲ گَرچه آن‌جا او گَزَندِ جان بُوَد چون بِدین جا دَر رَسَد، دَرمان بُوَد
۲۶۱۳ آب در غوره تُرُش باشد وَلیک چون به انگوری رَسَد شیرین و نیک
۲۶۱۴ باز در خُم او شود تَلْخ و حَرام در مَقامِ سِرکِگی نِعْمَ الْاِدام

#دکلمه_مثنوی

3 پاسخ
  1. خورشید
    خورشید گفته:

    در بیت ۲۵۹۲ و ۲۵۹۳
    بهتر است بعد از قهر کاما و بعد از تلخ کاما گذاشته شود که خوانش ساده‌تر شود.

    پاسخ
    • احسان اشرفی
      احسان اشرفی گفته:

      درود به شما. در اینجا به جای کاما، از ساکن استفاده می شود. موفق باشید.

      پاسخ
  2. خورشید
    خورشید گفته:

    🌞

    ای بسا شیرین که چون شِکَّر بُوَد
    لیک زهر اَنْدر شِکَر مُضْمَر بُوَد

    آن که زیرک‌تَر به بو بشناسدش
    وان دگر چون بر لب و دندان زَدَش

    وان دگر را در گلو پیدا کُند
    وان دگَر را در بدن رُسوا کُند

    وان دِگَر را در حَدَث سوزش دهد
    ذوقِ آن زخمِ جگردوزش دهد

    وان دگر را بعد ایّام و شُهور
    وان دگر را بعد مرگ از قَعْرِ گور

    #مثنوی_مولانا
    دفتر اول، بخش۱۲۴
    ابیات ۲۶۰۱_۲۵۹۶
    😊🤢😵‍💫

    ☆بسیارند اموری که به ظاهر خوشایند و مطلوب‌اند، اما در باطن عواقب ناخوشایندی دارند.

    ☆انسان هوشیار که قدرت تمییز و تشخیص درست دارد و به عاقبت کارها توجه می‌کند، از همان ابتدا زهرآلود بودن آن را می‌بیند و دوری می‌کند. (مانند؛ حسادت، ریاکاری، دروغگویی و پایمال کردن حقوق دیگران …)

    ☆برخی بلافاصله پس از انجام عمل، و عده‌ای بعد از دیدن عواقب بد آن روی شخصیت و زندگی خود.

    ☆گروهی زمانی متوجه می‌شوند، این شیرینی کوتاه مدت جگر آنها را پاره پاره کرده است. یعنی اثرات جبران ناپذیری برایشان بوجود آورده.

    ☆ عده‌ای پس از سالها، هنگام مرگ و برخی پس از مرگ و از بین رفتن حجابها، به واقعیت زشت اعمال خود واقف می‌شوند.

    #شناخت

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *