مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۱۴۷ – نِشاندنِ پادشاه صوفیانِ عارف را پیشِ رویِ خویش تا چَشمَشان بِدیشانْ روشن شود

 

۳۱۶۳ پادشاهان را چُنان عادت بُوَد این شَنیده باشی اَرْ یادت بُوَد
۳۱۶۴ دَستِ چَپْشانْ پَهْلَوانان ایسْتَند زان که دلْ پَهْلویِ چپ باشد به بَند
۳۱۶۵ مُشْرِف و اَهلِ قَلَمْ بر دستِ راست زان که عِلْمِ خَطّ و ثَبْت آن دستْ راست
۳۱۶۶ صوفیان را پیشِ رو موضع دَهَند کایِنه‌یْ جان‌اَند و زآیینه بِهْ‌اَند
۳۱۶۷ سینه صَیقل‌ها زده در ذِکْر و فِکْر تا پَذیرَد آینه‌یْ دلْ نَقْشِ بِکْر
۳۱۶۸ هرکِه او از صُلْبِ فِطْرَت خوب زاد آیِنه در پیشِ او باید نَهاد
۳۱۶۹ عاشقِ آیینه باشد رویِ خوب صَیقلِ جان آمد و تَقْوَی الْقُلوب

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *