مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۳۱ – وَلیعهد ساختنِ وزیرْ هر یک امیر را جُدا جُدا
۶۵۴ | وان گَهانی آن امیران را بِخوانْد | یک به یک تنها، به هر یک حرف رانْد | |
۶۵۵ | گفت هر یک را به دینِ عیسَوی | نایِبِ حَقّ و خلیفهیْ من تویی | |
۶۵۶ | وان امیرانِ دِگَر اَتْباعِ تو | کرد عیسی جُمله را اَشْیاعِ تو | |
۶۵۷ | هر امیری کو کَشَد گردنْ بِگیر | یا بِکُش، یا خود هَمی دارَش اَسیر | |
۶۵۸ | لیکْ تا من زندهام، این وامگو | تا نَمیرم، این ریاست را مَجو | |
۶۵۹ | تا نَمیرم من، تو این پیدا مَکُن | دَعویِ شاهیّ و اِسْتیلا مَکُن | |
۶۶۰ | اینک این طومار و اَحْکامِ مسیح | یک به یک بَرخوان تو بر اُمَّت فَصیح | |
۶۶۱ | هر امیری را چُنین گفت او جُدا | نیست نایِبْ جُز تو در دینِ خدا | |
۶۶۲ | هر یکی را کرد او یکیک عَزیز | هرچه آن را گفت، این را گفت نیز | |
۶۶۳ | هر یکی را او یکی طومار داد | هر یکی ضِدِّ دِگَر بود، اَلْمُراد | |
۶۶۴ | مَتْنِ آن طومارها بُد مُختلف | چون حُروفْ آن جُمله تا یا از اَلِف | |
۶۶۵ | حُکْمِ این طومارْ ضِدِّ حُکْمِ آن | پیش ازین کردیم این ضِد را بیان |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!