ترجیع بند ۱۴ مولانا

 

 

۱ ای قَد و بالایِ تو حَسرتِ سَروِ بُلند خنده نمی‌آیَدَت، بَهرِ دلِ من بِخَند
۲ ای زِ تو عالَم به جوش، لُطف کُن، ارزان فروش خندۀ شیرینِ نوش، راست بِفَرما، به چند؟
۳ خنده زَنَد آفتاب، گیرد عالَمْ خِضاب صَد مه وصد آفتاب، خنده زِ تو ‌می‌بَرَند
۴ لاله و گُلْبرگ‌ها، عکس تو آمد مَها نیشِکَر از قَندِ تو، پُر شُده بین بَندْ بَند
۵ طَلْعَتَت ای آفتاب، تیغِ طَرَب بَرکَشید گَردنِ تَلْخی بِزَد، بیخِ غَم و غُصّه کَند
۶ دورِ قَمَر دَرگُذشت، زُهرۀ زَهرا رَسید گشت جهانْ گُلْسِتان، خار ندارد گَزَند
۷ بَزمِ اَبَد ‌می‌نَهَد، شَهْ جِهَتِ عاشقان نَعْلِ زَرین ‌می‌زَنَد، بَهرِ سُمِ هر سَمَند
۸ این همه بُگْذشت نیز، پیش‌تَر آ ای عزیز پیشِ لبِ نوشِ تو، حَلْقه به گوش است قَند
۹ پیش‌تَر آ پیش تَر، تا بِدَهَم جان و سَر تا شِکُفَد هَمچو گُل، رویِ زمینِ نَژَند
۱۰ ما و حَریفانْ خوشیم، ساغَرِ حَقْ ‌می‌کَشیم از جِهَتِ چَشمِ بَد، آتش و مُشتی سِپَند
۱۱ بویِ وِصالت رَسید، روضۀ رِضْوان دَمید صُلح کُن اَلصُّلحُ خَیْر، کوریِ دیوِ لَوَند
۱۲ تازه شو و چُست شو، از پِیِ تَرجیع را گوشِ نُوی وام کُن، تا شِنَوی ماجَرا
۱۳ شاه هم از بامْداد، سَرخوش و سَرمَست خاست طَبْل به خود ‌می‌زَنَد، در دلِ او تا چه‌هاست
۱۴ مُنْتَظِر است آسْمان، تا چه کُند قَهْرمان هرچه کُند گو بِکُن، هرچه کُند جانِ ماست
۱۵ هر نَفَسی روضۀ‌یی، از تو به پیشِ دل است حاتَمِ طَی با سَخاش، طی شُد اگر این سَخاست
۱۶ ای چو درختِ بُلند، قبلۀ هر دَردمند بَرگ و بَرَش خیره کُن، شاخِ تَرَش باوَفاست
۱۷ یک نَفَری بَخت وَرْ، از تو خوش و میوه خَور یک نَفَری خیره سَر گشته که آخِر کجاست؟
۱۸ چَشم بِمالید تا خوابْ جَهَد از شما کشف شود کان درختْ پَهْلویِ فکرِ شماست
۱۹ فِکْرَت‌ها چَشم‌هاست، گشته رَوانْ زان درخت پاک کُن از جو وَحَل، کاب ازو بی‌صَفاست
۲۰ آب اگر مُنْکَرِ چَشمۀ خود ‌می‌شود خاکِ سِیَه بر سَرَش باد که بس ژاژخاست
۲۱ ای طَمَعِ ژاژخا، گَنْده‌تَر از گَنْدنا تات نگیرد بَلا، هیچ نگویی خداست
۲۲ خَر زِزدن گشت فَرد، کَژْرَوی آغاز کرد راهْ رها کرد و رفت آن طَرَفی که گیاست
۲۳ آن طَرَفی که گیاست، اَمن و امان از کجاست؟ غِرِّه به سَبزی مَشو، گُرگِ سِیَه در قَفاست
۲۴ گوش به تَرجیعْ نِهْ، جانِبِ رَهْ کُن رُجوع زان که مُلاقاتِ گُرگ، تَلْخ‌تَر آمد زِ جوع
۲۵ ای زِ دَرِ رَحمَتَت هر نَفَسی نِعْمَتی زان همه رَحمَت فِرِست جانِبِ ما رَحمَتی
۲۶ ای به خراباتِ تو، جامِ مُراعاتِ تو داده به هر ذَرّه‌یی، نوعِ دِگَر عِشرَتی
۲۷ هر نَفَسی روحِ نو، بِنْهَد در مُرده‌یی هر نَفَسی راحِ نو بَخشَد بی‌مُهْلَتی
۲۸ خُنْبِ تو آمد به جوش، جوش کُند نای و نوش جانْ سَر و پا گُم کُند، چون بِخورَد شَربتی
۲۹ عفو کُن از جامِ مَست، خُنْب و سَبو گَر شِکَست مَست شُد و مَست را چون نَفُتَد زَلَّتی؟
۳۰ قاعدۀ خوش نَهاد، در طَرَب و دَر گُشاد چَشمِ بَدَش دور باد، وَاللَّهْ خوش سُنّتی
۳۱ بویِ تو ای رَشکِ باغ، چون بِزَنَد بر دِماغ پُر شود از راحِ روح، بی‌گِرِه و عِلَّتی
۳۲ روح و مَلَک مَست شُد از میِ پوشیده‌یی چَرخِ فَلَک پَست شُد، از پِنِهان صورتی
۳۳ بُلبُلۀ پُر زِ میْ، ‌می‌رَسَدم هر دَمی عَربَده ‌می‌آرَدَم عشقِ تو هر ساعتی
۳۴ آن که رَهِ دین بُوَد، پُر زِ ریاحین بُوَد هر قَدمی گُلْشَنی، هر طَرَفی جَنَّتی
۳۵ خَطِّ سَقَیْنا بِکَش بر رُخِ هر مَستِ خَوش تا که بِدانند کو غَرقه شُد از لَذَّتی
۳۶ ساغَر بر ساغَرم ‌می‌دَهَد او هر نَفَس نَعْره زنان من که‌های، پُر شُدم از باده، بَس

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *