ترجیع بند ۳۳ مولانا

 

۱ رها کُن ناز، تا تنها نمانی مَکُن اِسْتیزه، تا عَذرا نمانی
۲ مَکُن گُرگی، مَرَنجانْ هَمرهان را که تا چون گُرگْ در صَحرا نمانی
۳ دو چَشمِ خویشتن در غَیبْ دَردوز که تا آن جا رَوی، این جا نمانی
۴ مَنِه لب بر لبِ هر بوسه جویی که تا زان دِلْبَرِ زیبا نمانی
۵ زِ دامِ عشوه پَرِّ خود نِگَه دار که تا از اوج و از بالا نمانی
۶ مَشو مولایِ هر ناشِسْته رویی که تا از عشقِ مولانا نمانی
۷ مَکُن رُخْ هَمچو زَر از غُصّۀ سیم که تا زین سیم، زان سیما نمانی
۸ چو تو مُلْکِ اَبَد جویی به هِمَّت ازین نان و ازین شُربا نمانی
۹ رَها کُن عَربَده، خو کُن حَلیمی که تا از بَزمِ شاهِ ما نمانی
۱۰ هَمی کَش سُرمۀ تَعظیم درچَشم پَیاپِی، تا که نابینا نمانی
۱۱ چو ذَرّه باش پویان سویِ خورشید که تا چون خاکْ زیرِ پا نمانی
۱۲ چو اِسْتاره به بالا شب روی کُن که تا زان ماهِ بی هَمتا نمانی
۱۳ مَزَن هر کوزه را در خُنْبِ صَفْوَت که تا از عُرْوَةُ الْوُثْقی نمانی
۱۴ زِ بَعدِ این غَزَلْ تَرجیع باید شَرابِ گُل مَکَرَّر خوش تَر آید
۱۵ چو در عَهد و وَفا دِلْدارِ مایی چو خوانیمَت، چرا دلْ وار نایی؟
۱۶ چو اَلْحَمْدَت هَمی خوانیم پیوست که چون اَلْحَمْد دَفْعِ رنج هایی
۱۷ دَرآ در سینه ها کآرامِ جانی دَرآ در دیده ها، که توتیایی
۱۸ فرو کُن سَر زِ روزَن هایِ دل ها که چاره نیست هیچ از روشنایی
۱۹ چو عقلی، بی تو دیوانه شَوَد مَرد چو جانی، کَس نمی داند کجایی
۲۰ چو خَمْری، در سَرِ مَستان دَراُفتی بَرآیَند از حَیا و پارسایی
۲۱ نباشد حُسنْ بی تَصْدیعِ عُشّاق که نَبْوَد عیدها بی روستایی
۲۲ اگر چیزی نمی دانم به عالَم هَمی دانم که تو بَسْ جانْ فَزایی
۲۳ چه جولان ها کنند جان ها چو ذَرّات که تو خورشید از مَشرق بَرآیی
۲۴ به جان بازی گُشاده دار دو دست که حاتِم را تو اُستادِ سَخایی
۲۵ مَکَش پای از گِلیمِ خویشْ اَفْزون که تا داناتَر آیی از کِسایی
۲۶ عَدو را مار و ما را یار می باش که موسیِّ صَفا را تو عَصایی
۲۷ تَمَسُّک کُن به اَسْبابِ سَماوات که در تَنویرْ قِندیلِ سَمایی
۲۸ به تَرجیعِ سوم مِرصاد بَسْتیم که بر بویِ رُجوعِ یارْ مَستیم
۲۹ اَیا خوبی که در جان ها مُقیمی به وَقتِ بی کسی جان را نَدیمی
۳۰ زِ تو باغِ حَقایِق برشِکُفته ست نَباتَش را هم آبی، هم نَسیمی
۳۱ چو خوبانْ فانی و مَعْزول گردند تو در خوبیّ و زیبایی مُقیمی
۳۲ به وَقتِ قَحْط بِفْرستی تو خوانی خُذُوا رِزْقًا کَریمًا مِنْ کَریمِ
۳۳ سُهیلی دیگری در چَرخِ مَعنی یُزَکّي کُلَّ روحٍ کَالْادیمِ
۳۴ درآری نیم شب، روشن شرابی بِگَردانی که اِشْرَبْ یا حَمیمي
۳۵ زِهی ساقی، زِهی جام و زِهی میْ نَعیمٌ في نَعیمٍ في نَعیمِ
۳۶ هزاران صورتِ زیبا و دِلْبَر یُوَلِّدُهُمْ شَرابُک مِن عَقیمِ
۳۷ حُبابِ آن شراب و صَفْوَتِ او شِفاءٌ في شِفاءٍ لِلسَّقیمِ
۳۸ تَصاعَدَ سُکْرُهُ في اُمّ رَأسٍ اَزالَ اللُّومَ في طَبْعِ اللَّئیمِ
۳۹ شود صَحرایِ بی پایانِ اَخْضَر فُوادٌ ضیْقُهُ کَقَلْبِ میمِ
۴۰ فَطوبی لِلنَّدامی وَالسُّکارا اِذا ماهُمْ حَسَوْها حَسْوَ هیمِ
۴۱ زِ یُسْقَوْنَ رَحیقًا نوش می کُن وَخَلِّ ذَا التَّحَدُّثَ یا کلیمي
۴۲ کسی که آفتاب آمد غُلامَش هَمی آید به مُشتاقانْ سَلامش

#شکیلا    دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *