ترجیع بند ۴۲ مولانا
۱ | ماییم و بَختِ خندان، تا تو امیرِ مایی | ای شیوههاتْ شیرین، تو جانِ شیوههایی | |
۲ | آن لب که بَسته باشد، خَندان کُنیش در حین | چَشمی که دَرد دارد، او را چو توتیایی | |
۳ | سوگند خورده باشد، تا من زِیَم، نَخَندم | سوگندِ او بسوزَد، چون چهره بَرگُشایی | |
۴ | هر مُردهیی که خواهی، بَرگیر و اِمْتِحان کُن | پاره کُند کَفَن را، گیرد قَدَحْ رُبایی | |
۵ | روزی که من بِمیرَم، بر گورِ من گُذَر کُن | تا رَسْتخیزِ مُطْلَق، از خیزِ من نِمایی | |
۶ | خود کِی بِمیرَد آن کَس، که ساقی اَش تو بودی؟ | سَرسَبز آن زمینی، که تُش کُنی سَقایی | |
۷ | همراه باشْ ما را، گو باشْ صد بیابان | تا بَردَویم آن رَهْ، ما را چو دست و پایی | |
۸ | گفتم به ماه و اَخْتَر، تا کِی رَوید بر سَر؟ | از دوریِ رَه است این، یا خود زِ خیره رایی؟ | |
۹ | ای مَه که تو هُمامی، گَهْ زار و گَهْ تمامی | در روزْ چون خُفاشی، شبْ صاحِبِ لِوایی | |
۱۰ | یک چیز را کَمالی، یک چیز را وَبالی | یک چیز را هَلاکی، یک چیز را دَوایی | |
۱۱ | شاگردِ ماهِ من شو، زیرِ لِواشْ میرو | تا وارَهی زِ تَلْوین، در عِصْمَتِ خدایی | |
۱۲ | گفتا اگر تو خواهی، کَاشْکال را بِشویَم | تَرجیع کُن که تا منْ احوال را بگویم | |
۱۳ | ای بازگشتِ جانها، در وَقتِ جانْ پَریدن | وَقتِ کَفَن بُریدن، وَقتِ قَبا دَریدن | |
۱۴ | ای گفته جان چه باشد؟ یا آن جهان چه باشد؟ | ای جان به لب رَسیدی، آمد گَهِ رَسیدن | |
۱۵ | ای دل که کَف گشودی، از این و آن رُبودی | چیزی نَمانْدت ای دل، اِلّا که دلْ طَپیدن | |
۱۶ | گَهْ سیم و زَر کَشیدی، گَهْ سیم بَر کَشیدی | داد آن کَشِش خُمارَت، هنگامِ جان کَشیدن | |
۱۷ | ای رفته از تَباهی، در خونِ مُرغ و ماهی | آنچه چَشید جانْشان، باید تو را چَشیدن | |
۱۸ | ای شاد آن کِه از حَقْ آموخت سِحْرِ مُطْلَق | پیش از اَجَل چو شیران، پیشِ اَجَل دَویدن | |
۱۹ | دو گوش را بِبَستن، از عشوۀ حَریفان | آنْک آخِر او بِبُرَّد، پیشین ازو بُریدن | |
۲۰ | از خاکْ زادهیی وَزْ پِسْتانِ خاکْ مَستی | لب را بِشو ز شیرش، در قوتِ دلْ چَریدن | |
۲۱ | تا شیرخواره باشی، دندانِ دل نَرویَد | از قوتِ روح آید، دندانِ دلْ دَمیدن | |
۲۲ | مَیْلِ کباب جُستن، طَمْعِ شرابْ خوردن | اَنْدَر مَزید نایَد، با شیرها مَزیدن | |
۲۳ | ای در هَوَس نِشَسته، وِیْ هر دو گوش بَسته | پنبه زِ گوش بَرکَش، تا دانی این شنیدن | |
۲۴ | پنبه اگر نَکَندی، پنبه یْ دِگَر مَیَفزا | تَرجیعِ دیگر آمد، یک دَمْ به خویش باز آ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!