مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۲۰ – تتمۀ فصل خلوت و صحبت و بیان عقیده مولوی

سخن از سخن شکافته و مسافت کلام طولانی شد؛ قدری از مرحله دور افتادیم؛ اینک برمی‌گردیم به اصل مقصود که بیان عقیدۀ خود مولوی بود در باب خلوت و صحبت، یا وحدت و جمعیت؛ و تتمۀ آن فصل را اینجا ذکر می‌کنیم.

خلاصه این‌که مولوی نیز در این‌باره به طور قضیۀ کلی سلبی یا ایجابی حکم نمی‌کند؛ بلکه معتقد است که حکم وجوب یا رجحان خلوت و عزلت بر صحبت و معاشرت، یا برعکس آن به طور کلی، اعم از مقتضی و مانع، موقوف بر اختلاف احوال و اوضاع سالکان، و مقام و منزلت یاران و هم‌نشینان، و ادوار مختلف سیر و سلوک؛ و امثال دیگر این خصوصیات است.

و به عبارت دیگر مولوی در این مسئله قائل به تفصیل است؛ بدین معنی که وحدت و خلوت و عزلت، در اصطلاح مولوی به دو معنی است که هرکدام حکم علی حده و جداگانه دارد؛ بدین قرار:

۱- یک معنی خلوت و وحدت این است که سالک تنها روی اختیار کند؛ یعنی خودسر و از پیش خود؛ بدون این‌که ولی مرشد و استاد راهنما و پیر و شیخ راهبری داشته باشد؛ برای پیمودن مقامات و مدارج روحانی طریقۀ سیر و سلوک عرفانی و مسلک زهد و ترهب و عبادت و ریاضت پیش بگیرد.

مولوی در این مورد جدا و به طور قاطع معتقد به وجوب صحبت و پیروی کردن از شیخ و استاد راهبر است؛ وی بیعت و اطاعت ولی امر و تسلیم و منقاد شدن پیش خضر راستین و متابعت پیر کامل مکمل را که دلیل راه و چراغ هدایت است؛ شرط اصلی اساسی سیر و سلوک عرفانی و طی مراحل و درجات کمال انسانی می‌داند؛ و خودسری و تنها روی را در این راه موجب ضلالت و گمراهی، و شکار شدن در دام فریب غولان راهزن، می‌گوید:

پیر را بگزین که بی‌پیر این سفر/ هست بس پُرآفت و خوف و خطر

هرکه او بی‌مرشدی در راه شد/ او ز غولان گمره و در چاه شد[۱]

گر نباشد سایۀ او بر تو گول/ بس تو را سرگشته دارد بانگ غول

غولت از ره افکند اندر گزند/ از تو راهی‌تر درین ره بس بُدند

***

چون ز تنهایی تو نومیدی شَوی/ زیر سایه‌ی یار خورشیدی شَوی

آن‌که بر خلوت نظر بردوخته است/ آخر آن را هم ز یار آموخته است

یعنی خلوت‌گزینی سالک هم به دستور و تعلیم پیر ارشاد و شیخ راهبر است؛ نه خودسر و خودساخته!

هادی راه است یار اندر قُدوم/ مصطفی زین گفت اَصحابی نُجوم

***

گفت پیغمبر که اَصحابی نُجوم/ ره‌روان را شمع و شیطان را رُجوم

اشاره به حدیث نبوی «اصحابی کالنجوم فبأیهم اقتدیتم اهتدیتم».

یار می‌جو تا بیابی راه را/ ورنه کی دانی تو راه و چاه را

***

راه چه بوَد، پرنشان پای‌ها/ یار چه بود، نردبان رای‌ها

***

دست خود مَسپار جز در دست پیر/ حق شده است آن دست او را دستگیر

عقل کامل را قَرین کن با خِرد/ تا که بازآید خرد زان خوی بد

چون‌که دست خود به دست او نهی[۲]/ پس ز دست آکِلان بیرون جهی

دست تو از اهل آن بَیعت شود/ که یَدالله فَوقَ اَیدیهِم بُود

اقتباس است از آیۀ کریمۀ سورۀ فتح مربوط به بیعت رضوان در حدیبیه که یکی از وقایع بسیار مهم اسلام است در سال ششم هجرت «إِنَّ الَّذِینَ یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ اللهَ یدُ اللهِ فَوْقَ اَیدِیهِمْ: ج ۲۶».

هم‌نشین اهل معنی باش تا/ هم عَطا یابی و هم باشی فَتی

جان بی‌معنی درین تن بی‌خِلاف/ هست همچون تیغ چوبین در غِلاف

تا غلاف اندر بُود باقیمت است/ چون برون شد سوختن را آلت است

تیغ در زَرادخانه‌ی اولیاست/ دیدن ایشان شما را کیمیاست

نار خندان، باغ را خندان کند/ صحبت مردانت، از مردان کند[۳]

یک زمانی صحبتی با اولیا/ بهتر از صدساله طاعت بی‌ریا[۴]

جُمله دانایان همین گفته همین/ هست دانا رَحمَةً لِلعالَمین

مهر پاکان در میان جان نشان/ دل مده الا به مهر دل‌خوشان
باش دامن‌گیر اهل دل که تا/ همتش بخشد تو را عز و علا[۵]
دست زن در ذیل صاحب دولتی/ تا ز افضالش بیابی رفعتی[۶]
هین غذای دل بده[۷] از هم‌دلی/ رو بجو اقبال را از مُقبلی

وجوب همراهی و صحبت و هدایت شیخ و پیر راهبر از جمله مسائل عرفانی و سیر و سلوک تصوف است که مولوی در مواضع بسیار، در همۀ شش دفتر مثنوی در آن باره گفتگو کرده است؛ اگر بخواهیم همۀ گفته‌های او را در این خصوص نقل کنیم سخن به درازا می‌کشد؛ در فصول قبل مقداری در این موضوع صحبت کردیم[۸]؛ بعد از این هم شاید باز این بحث را دنبال کنیم؛ فعلاً به همین مقدار اکتفا باید کرد.

۲- آنچه گفتیم تفسیر اول صحبت و خلوت بود؛ اینک به تفسیر دوم می‌پردازیم؛ اما تفسیر دوم صحبت و خلوت، یا وحدت و جمعیت در اصطلاح مولوی همین معاشرت‌ها و آمد و رفت‌های معمول متداول است.

لب لباب عقیدۀ مولوی در این خصوص مضمون همان حدیث شریف است که «الوحدة خیر من جلیس السوء و الجلیس الصالح خیر من الوحدة»؛ یعنی خلوت و تنهایی بهتر از هم‌نشین بد؛ و هم‌نشین خوب شایسته بهتر از تنهایی است.

رو اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار باش/ خاک بر دلداری اَغیار پاش

بر سر اغیار چون شمشیر باش/ هین مکن روباه‌بازی شیر باش

تا ز غیرت از تو یاران نَگسلند/ زان‌که آن خاران عدو این گلند

بیت اول اقتباس است از آیۀ شریفۀ سورۀ فتح «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ: ج ۲۶ آیه ۲۹».

یعنی آن مسلمانان که با پیغمبر اکرم بودند، با یکدیگر رئوف و مهربان، و بر کافران سخت‌گیر بودند.

خلوت از اغیار باید نی ز یار/ پوستین بهر دی آمد نی بهار

دوستی با مردم دانا نکوست/ دشمن دانا به از نادان دوست

***

صحبت صالح تو را صالح کند/ صحبت طالح[۹] تو را طالح کند

هم ترازو را، ترازو راست کرد/ هم ترازو را، ترازو کاست کرد

***

گر تو سنگ‌خاره و مرمر بوی[۱۰]/ چون به صاحب‌دل رسی گوهر شوی

***

هرکه باشد هم‌نشین دوستان/ هست در گُلخَن میان بوستان

هرکه با دشمن نشیند در زَمَن/ هست او در بوستان در گولخَن

از باب مثال، مولوی صحبت مردم عاقل را برای مشورت کردن در امور، و هم‌نشینی عارفان صاحب‌دل و همزبانی دوستان ناصح یک دل را برای غم‌گساری، و زدودن آلام نفسانی، و غذای روح و نیروی قوای معنوی، بر خلوت و وحدت ترجیح می‌دهد؛ بلکه آن را در آن موارد و اشباه و امثال آن لازم و ضروری می‌داند؛ مخصوصاً سفارش می‌کند که دوستان صمیم پاک‌دل را با رفتار ناپسند و گفتار زنندۀ گزنده نیازارند؛ و کاری نکنند که موجب رنجش و آزردن خاطر دوستان باشد که وجود ایشان یکی از مواهب بزرگ الهی است.

و در مقابل، مصاحبت نااهل و مجالست عوام جاهل و عالم‌نمایان خودخواه مغرور را سخت می‌نکوهد و آن را برای مزاج روحانی انسان سم مهلک، و شربت زهرآگین می‌شمارد و اجتناب از آن را به طور امر واجب و فریضۀ مؤکد سفارش می‌کند.

لابد می‌خواهید شواهد آن مطالب را که اشاره کردم از گفته‌های خود مولوی بشنوید؛ نموداری از هرکدام را گوشزد می‌کنم گوش کنید.

[۱]  این بیت را طبع نیکلسون ندارد.

[۲]  دهی: خ.

[۳]  این بیت از بعض نسخ چاپی افتاده است.

[۴]  این بیت را نیکلسون ندارد.

[۵]  در طبع نیکلسون نسخه بدل حاشیه است.

[۶]  نیکلسون این بیت را ندارد.

[۷]  طلب: خ.

[۸]  در ص ۴۹-۵۰ طبع شده است.

[۹]  طالح: ناشایسته و تبه‌کار، ضد صالح.

[۱۰]  سنگ صخره و مرمرشوی: نیکلسون.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *