مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

۵- مولوی نه تنها در خطر عوام‌فریبی و صید خلق نبود؛ که از صحبت و آمیزش ابلهان و عوام نادان سخت می‌گریخت؛ همان‌طور که حضرت عیسی علیه السلام از احمق به کوه می‌گریخت و داستانش در دفتر سوم مثنوی شریف است:

زاحمقان بگریز چون عیسی گریخت/ صحبت احمق بسی خون‌ها بریخت

گفت رنج احمقی، قهر خداست/ رنج کوری نیست قهر، آن اِبتلاست

ابتلا رنجی است کآن رَحم آورد/ احمقی رنجی است کآن زخم آورد

و در مجلد چهارم مثنوی تحت عنوانی علی حده گفته است:

گفت پیغمبر که احمق هرکه هست/ او عَدو ما و غول ره‌زن است

این جمله را به طور حدیث روایت کرده‌اند «الاحمق عدوّی و العاقل صدیقی».

احمق ار حلوا نهد اندر لبم/ من از آن حلوای او اندر تَبَم

و در دفتر اول است:

عذر احمق بَدتر از جرمش بود/ عذر نادان زهر هر دانش شود

و در دفتر ششم است:

خواب احمق لایق عقل وی است/ همچو او بی‌قیمت است و لاشیء است

***

این مثل اندر زمانه جانی است/ جان نادانان به رَنج ارزانی است

زان‌که نادان داشت ننگ از اوستاد/ لاجرم رفت و دُکان نو گشاد

و ابیات ذیل هم از دفتر دوم است:

دوستی ابلهان رنج و ضَلال/ این حکایت بشنو از بهر مثال

دنباله‌اش حکایت مرد ابله است و دوستی با خرس که شأن نزول یکی از امثال معروف فارسی است و نقل حکایتش چون بسیار مشهور است و همگان می‌دانند ضرورت ندارد؛ اما خود مثل «دوستی خرس» در گفتۀ مولوی آمده است:

مِهر اَبله مِهر خرس آمد یقین/ کین او مهر است، و مهر اوست کین

عهد او سست است و ویران و ضعیف/ گفت او زفت و وفای او نَحیف

گر خورد سوگند هم باور مکن/ بشکند سوگند مرد کژسُخن

***

زان‌که از عاقل جفائی گر رود/ از وفای جاهلان آن بِه بود

گفت پیغمبر عداوت از خِرَد/ بهتر از مِهری که از جاهل رسد[۱]

دوستی با مردم دانا نکوست/ دشمن دانا[۲] به از نادان دوست

این جمله را در احادیث نبوی روایت کرده‌اند «العدو العاقل و لا الصدیق الجاهل»؛ و از کلمات حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است «ایاک و مصادقة الاحمق فانه یرید ان ینفعک فیضرک».

[۱]  که جاهل پرورد: خ.

[۲]  عاقل: خ.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *