مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۲ – دَعویِ طاوسی کردنِ آن شَغال که در خُمِ صَبّاغ اُفْتاده بود
۷۶۶ | وان شَغالِ رنگْرنگ آمد نَهُفت | بر بُناگوشِ مَلامَتگَر بِگُفت | |
۷۶۷ | بِنْگَر آخِر در من و در رنگِ من | یک صَنَم چون من ندارد خود شَمَن | |
۷۶۸ | چون گُلِسْتان گشتهام صد رنگ و خَوش | مَر مرا سَجْده کُن از من سَر مَکَش | |
۷۶۹ | کَرّ و فَرّ و آب و تاب و رَنگ بین | فَخْرِ دنیا خوان مرا و رُکْنِ دین | |
۷۷۰ | مَظْهَرِ لُطْفِ خدایی گشتهام | لوحِ شَرحِ کِبْریایی گشتهام | |
۷۷۱ | ای شَغالان هین مَخوانیدم شَغال | کِی شِغالی را بُوَد چندین جَمال؟ | |
۷۷۲ | آن شَغالان آمدند آن جا به جمع | هَمچو پَروانه به گِرداگِردِ شمع | |
۷۷۳ | پَس چه خوانیمَت؟ بِگو ای جوهری | گفت طاوسِ نَرِ چون مُشتری | |
۷۷۴ | پس بِگُفتَندَش که طاوسانِ جان | جِلْوهها دارند اَنْدَر گُلْسِتان | |
۷۷۵ | تو چُنان جِلْوه کُنی؟ گفتا که نی | بادیه نارَفته چون کوبَم مِنی؟ | |
۷۷۶ | بانگِ طاووسان کُنی؟ گفتا که لا | پس نهیی طاووس خواجه بُوالْعَلا | |
۷۷۷ | خِلْعَتِ طاووس آید ز آسْمان | کِی رَسی از رنگ و دَعویها بِدان؟ |
ادامه داستان شغالی که در خُم رنگین افتاده بود
شغال رنگین شده قصه ما پنهانی به پیش شغال ملامتگر خویش رفت و گفت: آخر در من و رنگ و روی من نگاهی بیانداز. حتی بت پرست هم بتی به زیبایی من ندارد. همانند گلزاری زیبا و صدرنگ شده ام پس در برابر من سجده کن و از من سرکشی مکن. اگر به هیبت و شکوه من نگاهی بیاندازی من را مایه فخر دین و دنیا به حساب خواهی آورد. هم اکنون من مظهر لطف خدایم و همانند لوحی در بردارنده (نشان دهنده) اسرار الهی شده ام. پس ای شغال ها من را شغال صدا نکنید. آخر شغال چگونه می تواند این همه حسن و جمال داشته باشد؟! شغال ها به دور او جمع شدند و گفتند: پس ای بزرگوار تو را چه صدا کنیم؟ شغال حیله گر گفت: من را طاووس نر بخوانید که همچون سیاره مشتری سعادتمند و درخشان است. شغالها گفتند که اگر این طور باشد طاووس ها در گلستان جلوه زیبایی دارند آیا تو هم مانند آنها جلوه گری می کنی؟ شغال ریاکار گفت نه من هنوز حتی به بیابان هم نرفته ام چه برسد به اینکه بخواهم دم از مِنی (محلی در مکه که حاجیان در آن قربانی می کنند) بزنم. من هنوز پا به بیابان هم نگذاشته ام چه برسد به گلستان و جلوه گری در آنجا. (مفهوم: کسی که هنوز سیر و سلوک نکرده است چگونه می تواند دم از کعبه حقیقت و معرفت بزند؟) باز شغالها از او پرسیدند: پس آیا مانند طاووسان آواز می خوانی؟ شغال گفت: نه! پس به او گفتند: ای شغال بلند مرتبه!! تو طاووس نیستی. لباس زیبای طاووس عطای الهی است، نمی توان با رنگ و ریا و ادعا به آن دست یافت.
توضیح: نکوهش تقلید در قرآن کریم: سوره حج آیه ۳ و سوره حجرات آیه ۶ .
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!