غزل ۱۷۲۱ مولانا
۱ خوش سویِ ما آدَمی، زانچه که ما هم خوشیم آب حَیاتِ توایم، گر چه به شَکلْ آتشیم ۲ تو جو کبوتر بَچه، زادهٔ این لانهیی گَر تو نیایی به خود، مات ازین سو کَشیم ۳ حاضرِ ما شو که ما حاضرِ آن شاهِدیم مَستِ میْاَش میشویم، باده ازو میچَشیم ۴ تیزرَوان هَمچو سَیل، […]