3993
این بِگُفتند و رَوان گشتند زود
هر چه بود ای ی…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:08:192021-05-07 15:30:59مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۴ - رَوان گشتنِ شاهزادگانْ بَعد از تمامِ بَحث و ماجَرا به جانِبِ ولایَتِ چین سویِ معشوق و مَقْصود تا به قَدْرِ اِمْکانْ به مَقْصود نزدیکتَر باشند اگر چه راهِ وَصْلْ مَسدود است به قَدْرِ امکانْ نزدیکتَر شُدن مَحْمود است اِلی آخِرِهِ
3999
اِمْرَءُ الْقَیْس از ممالک خُشکْلَب
هم کَشیدَ…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:09:262021-05-07 15:30:47مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۵ - حِکایَتِ اِمْرَءُ الْقَیْس که پادشاهِ عَرَب بود و به صورتْ عَظیم به جَمال بود یوسُفِ وَقتِ خود بود و زنانِ عَرَبْ چون زُلَیخا مُردهٔ او و او شاعر طَبْع قِفا نَبْکِ مِنْ ذِکْری حَبیبٍ و مَنْزِلِ چون همه زنان او را به جان میجُستَند ای عَجَب غَزَلِ او و نالهٔ او بَهْرِ چه بود؟ مگر دانست که اینها همه تِمْثالِ صورتیاند که بر تَخْتههایِ خاکْ نَقْش کردهاند عاقِبَت این اِمْرَءُ الْقَیْس را حالی پیدا شُد که نیمْشب از مُلْک و فرزند گُریخت و خود را در دَلْقی پنهان کرد و از آن اِقْلیم به اِقْلیم دیگر رفت دَر طَلَبِ آن کَس که از اِقْلیم مُنَزَّه است یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ اِلی آخِرِهِ
4067
آن بُزرگین گفت ای اِخْوانِ من
زِ انْتِظار آمد…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:10:232021-05-07 15:30:37مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۶ - بَعدِ مَکْثِ ایشانْ مُتَواری در بِلادِ چینْ در شهرِ تَخت گاه و بَعد دِراز شُدنِ صَبر بیصَبر شُدنِ آن بُزرگین که من رَفتم الْوَداع خود را بر شاه عَرضه کُنم اِمّا قَدَمی تُنیلُنی مَقْصودی اَوْ اُلْقِیَ رَاْسی کَفُوادی ثَمَّ یا پایْ رَسانَدَم به مَقْصود و مُراد یا سَر بِنَهَم هَمچو دلْ از دست آنجا و نَصیحَتِ برادرانْ او را سود ناداشتن یا عاذِلَ الْعاشِقینَ دَعْ فِئَةً اَضَلَّهَا اللهُ کَیْفَ تُرْشِدُها اِلی آخِرِهِ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:11:372021-05-07 15:30:28مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۷ - بَیانِ مُجاهِد که دَست از مُجاهِده باز ندارد اگر چه دانَد بَسْطَتِ عَطایِ حَق را که آن مَقْصود از طَرَفِ دیگر و به سَبَب نوعِ عَمَلِ دیگر بِدو رَسانَد که در وَهْمِ او نبوده باشد او همه وَهْمِ و اومید دَرین طَریقِ مُعیَّن بَسته باشد حَلْقهٔ همین دَر میزَنَد بوک حَقْ تَعالی آن روزی را از دَرِ دیگر بِدو رسانَد که او آن تَدْبیر نکرده باشد و َیَرْزُقُهُ مَنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ اَلْعَبْدُ یُدَبِّرُ وَاللهُ یُقَدِّرُ و بُوَد که بَنده را وَهْمِ بَندگی بُوَد کی مرا از غیرِ این دَر بِرسانَد اگر چه من حَلْقهٔ این دَر میزَنَم حَق تعالی او را هم ازین دَر روزی رَسانَد فِیالْجُمْله این همه دَرهایِ یکی سَرایْ است مَعَ تَقْریرِهِ
4219
بود یک میراثیِ مال و عَقار
جُمله را خورْد و بِمانْد او عور…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:13:592021-05-07 15:30:18مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۸ - حِکایَت آن شَخْص که خواب دید که آنچه میطَلَبی از یَسار به مصر وفا شود آن جا گنجیست در فُلان مَحلّه در فُلان خانه چون به مصر آمد کسی گفت من خواب دیدهایم که گنجیست به بغداد در فُلان مَحلّه در فُلان خانه نامِ مَحلّه و خانهٔ این شَخْص بِگفت آن شَخْص فَهْم کرد که آن گنج در مصر گفتن جِهَتِ آن بود که مرا یَقین کنند که در غیرِ خانهٔ خود نمیباید جُستن وَلیکِن این گنجِ یَقین و مُحَقَّق جُز در مصر حاصِل نشود
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:15:082021-05-07 15:28:26مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۰ - رُجوع کردن به قِصّهٔ آن شَخْص که به او گنج نشان دادند به مصر و بَیانِ تَضَرُّعِ او از درویشی به حَضرتِ حَق
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:38:592021-05-07 15:24:48مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۲ - در بَیانِ آن که دوزخ گوید کی قَنْطرهٔ صِراط بر سَرِ اوست ای مومن از صِراط زودتَر بُگْذر زود بِشْتاب تا عَظِمَتِ نورِ تو آتشِ ما را نَکُشد جُز یا مومِنُ فَاِنَّ نورَکَ اَطْفَاَ ناری
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:15:432021-05-07 15:26:43مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۱ - رَسیدن آن شَخص به مصر و شب بیرون آمدن به کوی از بَهْرِ شَبْکوکی و گدایی و گرفتنِ عَسَس او را و مُراد اوحاصِل شُدن از عَسَس بَعد از خوردنِ زَخْمِ بسیار وَ عَسی اَنْ تَکْرَهوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ قَوْلُهُ تَعالی سَیَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا وَ قَوْلُهُ عَلَیْهِالسَّلام اِشْتَدّی اَزْمَةُ تَنْفَرِجی وَ جَمیعُ الْقُرآنَ وَ الْکُتُبِ الْمُنْزَلَةِ فی تَقْریرِ هذا
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:43:492021-05-07 15:22:42مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۹ - وَصیَّت کردنِ آن شَخْص که بَعد از من او بَرَد مالِ مرا از سه فرزندِ من که کاهِلتَراست
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:35:162022-02-16 16:05:53مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۶ - مَفْتون شُدنِ قاضی بر زنِ جوحی و در صندوق ماندن و نایبِ قاضی صندوق را خریدن باز سالِ دوّم آمدنِ زن جوحی بر امیدِ بازیِ پارینه و گفتن قاضی که مرا آزاد کُن و کسی دیگر را بِجوی اِلی آخِرِ الْقِصّه
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:20:052021-05-07 15:26:11مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۴ - بازگشتنِ آن شَخْص شادمان و مُراد یافته و خدای را شُکر گویان و سَجده کُنان و حیران در غَرایِبِ اِشاراتِ حَق و ظُهورِ تاویلاتِ آن در وَجْهی که هیچ عقلی و فَهْمی بدان جا نرَسَد
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:39:452022-06-06 16:42:13مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۳ - مُتوفّی شُدنِ بُزرگین از شَهْزادگان و آمدنِ برادرِ میانین به جَنازهٔ برادر که آن کوچکین صاحِبِفِراش بود از رَنْجوری و نَواختنِ پادشاهْ میانین را تا او هم لَنْگِ اِحْسان شُد مانْد پیشِ پادشاه صد هزار از غَنایِمِ غَیْبی و عَیْنی بِدو رَسید از دولت و نَظَرِ آن شاه مَعَ تَقْریرِ بَعْضِهِ
4602
شاهزاده پیشِ شَهْ حیرانِ این
هفت گردون دیده …
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:38:262021-05-07 15:24:57مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۱ - باز آمدن به شَرحِ قِصهٔ شاهزاده و مُلازِمَت او در حَضرتِ شاه
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:35:512021-05-07 15:25:43مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۷ - رفتنِ قاضی به خانهٔ زنِ جوحی و حَلْقه زدنِ جوحی به خشم بر دَر و گُریختنِ قاضی در صندوقی اِلی آخِرِهِ
4844
حاصِل آن روضه چو باغِ عارفان
از سُموم صَرْصَر آمد در اَم…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:42:092021-05-07 15:23:56مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۷ - رُجوع کردن به قِصّهٔ پَروَردنِ حَق تَعالی نِمْرود را بیواسطهٔ مادر و دایه در طِفْلی
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:21:192021-05-07 15:26:03مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۵ - مُکَرَّر کردن برادران پَند دادن بزرگین را و تاب ناآوردنِ او آن پَند را و در رَمیدنِ او ازیشان شَیْدا و بیخود رفتن و خود را در بارگاهِ پادشاه انداختن بیدَستوری خواستن لیک از فَرطِ عشق و مَحَبَّت نه از گُستاخی و لااُبالی الی آخِرِهِ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:40:242021-05-07 15:24:27مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۴ - وَسْوَسهیی که پادشاهزاده را پیدا شُد از سَبَبِ اِسْتِغْنایی و کشفی که از شاهِ دل او را حاصِل شُده بود و قَصْدِ ناشُکری و سَرکَشی میکرد شاه را از راهِ اِلْهام و سِرّ خَبَر شُد دِلَش دَرد کرد روحِ او را زَخمی زَد چُنان که صورتِ شاه را خَبَر نبود اِلی آخِرِهِ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:42:582021-05-07 15:22:55مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۸ - رُجوع کردن بِدان قِصّه که شاهزاده بدان طُغیان زَخْم خورْد از خاطِرِ شاه پیش از اِسْتِکْمالِ فَضایِلِ دیگر از دنیا بِرَفت
4551
زین سَبَب پیغامبرِ با اِجْتِهاد
نامِ خود وانِ علی مَوْلا نهاد
…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:36:522021-05-07 15:25:21مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۹ - در تَفسیرِ این خَبَر که مُصْطَفی صَلَواتُاللهُ عَلَیْهِ فرمود مَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلیٌّ مَوْلاهُ تا مُنافقان طَعْنه زدند که بَس نَبودَش که ما مُطیعی و چاکریِ نمودیم او را چاکریِ کودکی خِلْم آلودمان هم میفرماید اِلی آخِرِهِ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-12 16:37:422021-05-07 15:25:08مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۰ - باز آمدنِ زنِ جوحی به مَحْکَمهٔ قاضی سالِ دوم بر امیدِ وظیفهٔ پارسال و شناختنِ قاضی او را اِلی اِتْمامِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۴ - رَوان گشتنِ شاهزادگانْ بَعد از تمامِ بَحث و ماجَرا به جانِبِ ولایَتِ چین سویِ معشوق و مَقْصود تا به قَدْرِ اِمْکانْ به مَقْصود نزدیکتَر باشند اگر چه راهِ وَصْلْ مَسدود است به قَدْرِ امکانْ نزدیکتَر شُدن مَحْمود است اِلی آخِرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۵ - حِکایَتِ اِمْرَءُ الْقَیْس که پادشاهِ عَرَب بود و به صورتْ عَظیم به جَمال بود یوسُفِ وَقتِ خود بود و زنانِ عَرَبْ چون زُلَیخا مُردهٔ او و او شاعر طَبْع قِفا نَبْکِ مِنْ ذِکْری حَبیبٍ و مَنْزِلِ چون همه زنان او را به جان میجُستَند ای عَجَب غَزَلِ او و نالهٔ او بَهْرِ چه بود؟ مگر دانست که اینها همه تِمْثالِ صورتیاند که بر تَخْتههایِ خاکْ نَقْش کردهاند عاقِبَت این اِمْرَءُ الْقَیْس را حالی پیدا شُد که نیمْشب از مُلْک و فرزند گُریخت و خود را در دَلْقی پنهان کرد و از آن اِقْلیم به اِقْلیم دیگر رفت دَر طَلَبِ آن کَس که از اِقْلیم مُنَزَّه است یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ اِلی آخِرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۶ - بَعدِ مَکْثِ ایشانْ مُتَواری در بِلادِ چینْ در شهرِ تَخت گاه و بَعد دِراز شُدنِ صَبر بیصَبر شُدنِ آن بُزرگین که من رَفتم الْوَداع خود را بر شاه عَرضه کُنم اِمّا قَدَمی تُنیلُنی مَقْصودی اَوْ اُلْقِیَ رَاْسی کَفُوادی ثَمَّ یا پایْ رَسانَدَم به مَقْصود و مُراد یا سَر بِنَهَم هَمچو دلْ از دست آنجا و نَصیحَتِ برادرانْ او را سود ناداشتن یا عاذِلَ الْعاشِقینَ دَعْ فِئَةً اَضَلَّهَا اللهُ کَیْفَ تُرْشِدُها اِلی آخِرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۷ - بَیانِ مُجاهِد که دَست از مُجاهِده باز ندارد اگر چه دانَد بَسْطَتِ عَطایِ حَق را که آن مَقْصود از طَرَفِ دیگر و به سَبَب نوعِ عَمَلِ دیگر بِدو رَسانَد که در وَهْمِ او نبوده باشد او همه وَهْمِ و اومید دَرین طَریقِ مُعیَّن بَسته باشد حَلْقهٔ همین دَر میزَنَد بوک حَقْ تَعالی آن روزی را از دَرِ دیگر بِدو رسانَد که او آن تَدْبیر نکرده باشد و َیَرْزُقُهُ مَنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ اَلْعَبْدُ یُدَبِّرُ وَاللهُ یُقَدِّرُ و بُوَد که بَنده را وَهْمِ بَندگی بُوَد کی مرا از غیرِ این دَر بِرسانَد اگر چه من حَلْقهٔ این دَر میزَنَم حَق تعالی او را هم ازین دَر روزی رَسانَد فِیالْجُمْله این همه دَرهایِ یکی سَرایْ است مَعَ تَقْریرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۸ - حِکایَت آن شَخْص که خواب دید که آنچه میطَلَبی از یَسار به مصر وفا شود آن جا گنجیست در فُلان مَحلّه در فُلان خانه چون به مصر آمد کسی گفت من خواب دیدهایم که گنجیست به بغداد در فُلان مَحلّه در فُلان خانه نامِ مَحلّه و خانهٔ این شَخْص بِگفت آن شَخْص فَهْم کرد که آن گنج در مصر گفتن جِهَتِ آن بود که مرا یَقین کنند که در غیرِ خانهٔ خود نمیباید جُستن وَلیکِن این گنجِ یَقین و مُحَقَّق جُز در مصر حاصِل نشود
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۱۹ - سَبَب تاخیرِ اِجابَتِ دُعایِ مؤمن
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۰ - رُجوع کردن به قِصّهٔ آن شَخْص که به او گنج نشان دادند به مصر و بَیانِ تَضَرُّعِ او از درویشی به حَضرتِ حَق
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۲ - در بَیانِ آن که دوزخ گوید کی قَنْطرهٔ صِراط بر سَرِ اوست ای مومن از صِراط زودتَر بُگْذر زود بِشْتاب تا عَظِمَتِ نورِ تو آتشِ ما را نَکُشد جُز یا مومِنُ فَاِنَّ نورَکَ اَطْفَاَ ناری
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۱ - رَسیدن آن شَخص به مصر و شب بیرون آمدن به کوی از بَهْرِ شَبْکوکی و گدایی و گرفتنِ عَسَس او را و مُراد اوحاصِل شُدن از عَسَس بَعد از خوردنِ زَخْمِ بسیار وَ عَسی اَنْ تَکْرَهوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ قَوْلُهُ تَعالی سَیَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا وَ قَوْلُهُ عَلَیْهِالسَّلام اِشْتَدّی اَزْمَةُ تَنْفَرِجی وَ جَمیعُ الْقُرآنَ وَ الْکُتُبِ الْمُنْزَلَةِ فی تَقْریرِ هذا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۹ - وَصیَّت کردنِ آن شَخْص که بَعد از من او بَرَد مالِ مرا از سه فرزندِ من که کاهِلتَراست
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۲ - بَیان این خَبَر که اَلْکِذْبِ ریبَةٌ وَالصِّدْقُ طُمَاْنینَةٌ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۶ - مَفْتون شُدنِ قاضی بر زنِ جوحی و در صندوق ماندن و نایبِ قاضی صندوق را خریدن باز سالِ دوّم آمدنِ زن جوحی بر امیدِ بازیِ پارینه و گفتن قاضی که مرا آزاد کُن و کسی دیگر را بِجوی اِلی آخِرِ الْقِصّه
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۳ - مَثَل
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۴۰ - مَثَل
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۴ - بازگشتنِ آن شَخْص شادمان و مُراد یافته و خدای را شُکر گویان و سَجده کُنان و حیران در غَرایِبِ اِشاراتِ حَق و ظُهورِ تاویلاتِ آن در وَجْهی که هیچ عقلی و فَهْمی بدان جا نرَسَد
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۳ - مُتوفّی شُدنِ بُزرگین از شَهْزادگان و آمدنِ برادرِ میانین به جَنازهٔ برادر که آن کوچکین صاحِبِفِراش بود از رَنْجوری و نَواختنِ پادشاهْ میانین را تا او هم لَنْگِ اِحْسان شُد مانْد پیشِ پادشاه صد هزار از غَنایِمِ غَیْبی و عَیْنی بِدو رَسید از دولت و نَظَرِ آن شاه مَعَ تَقْریرِ بَعْضِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۱ - باز آمدن به شَرحِ قِصهٔ شاهزاده و مُلازِمَت او در حَضرتِ شاه
رباعی ۱ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۷ - رفتنِ قاضی به خانهٔ زنِ جوحی و حَلْقه زدنِ جوحی به خشم بر دَر و گُریختنِ قاضی در صندوقی اِلی آخِرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۷ - رُجوع کردن به قِصّهٔ پَروَردنِ حَق تَعالی نِمْرود را بیواسطهٔ مادر و دایه در طِفْلی
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۵ - مُکَرَّر کردن برادران پَند دادن بزرگین را و تاب ناآوردنِ او آن پَند را و در رَمیدنِ او ازیشان شَیْدا و بیخود رفتن و خود را در بارگاهِ پادشاه انداختن بیدَستوری خواستن لیک از فَرطِ عشق و مَحَبَّت نه از گُستاخی و لااُبالی الی آخِرِهِ
رباعی ۲ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۴ - وَسْوَسهیی که پادشاهزاده را پیدا شُد از سَبَبِ اِسْتِغْنایی و کشفی که از شاهِ دل او را حاصِل شُده بود و قَصْدِ ناشُکری و سَرکَشی میکرد شاه را از راهِ اِلْهام و سِرّ خَبَر شُد دِلَش دَرد کرد روحِ او را زَخمی زَد چُنان که صورتِ شاه را خَبَر نبود اِلی آخِرِهِ
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۸ - رُجوع کردن بِدان قِصّه که شاهزاده بدان طُغیان زَخْم خورْد از خاطِرِ شاه پیش از اِسْتِکْمالِ فَضایِلِ دیگر از دنیا بِرَفت
رباعی ۳ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۸ - آمدنِ نایبِ قاضی میانِ بازار و خریداری کردنْ صندوق را از جوحی اِلی آخِرِهِ
رباعی ۴ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۵ - خَطابِ حَق تعالی به عزرائیل عَلَیْهِالسَّلام که تورا رَحْم بر کِه بیشتَرآمد ازین خَلایِقِ که جانَشان قَبْض کردی؟ و جواب دادنِ عزرائیلْ حَضرت را
رباعی ۵ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۲۹ - در تَفسیرِ این خَبَر که مُصْطَفی صَلَواتُاللهُ عَلَیْهِ فرمود مَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلیٌّ مَوْلاهُ تا مُنافقان طَعْنه زدند که بَس نَبودَش که ما مُطیعی و چاکریِ نمودیم او را چاکریِ کودکی خِلْم آلودمان هم میفرماید اِلی آخِرِهِ
رباعی ۶ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۶ - کَراماتِ شیخ شَیْبان راعی قَدَّسَ اللهُ روحَهُ الْعَزیز
رباعی ۷ مولانا
مثنوی مولانا - دفتر ششم - بخش ۱۳۰ - باز آمدنِ زنِ جوحی به مَحْکَمهٔ قاضی سالِ دوم بر امیدِ وظیفهٔ پارسال و شناختنِ قاضی او را اِلی اِتْمامِهِ
رباعی ۸ مولانا
رباعی ۹ مولانا
رباعی ۱۰ مولانا
رباعی ۱۱ مولانا
رباعی ۱۲ مولانا
رباعی ۱۳ مولانا