مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۲ - پُرسیدنِ معشوقی از عاشقِ غریبِ خود که از شهرها کدام شهر را خوش‌تَر یافتی و انبوه‌تر و مُحتَشَم‌تَر و پُر نِعْمَت‌تَر و دل‌گُشاتَر؟

0 دیدگاه ها
/
  3809 گفت معشوقی به عاشق کِی فَتیٰ تو به غُ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۳ - مَنْع کردنِ دوستانْ او را از رُجوع کردن به بُخارا وتَهدید کردن و لااُبالی گفتنِ او

0 دیدگاه ها
/
  3813 گفت او را ناصِحی ای بی‌خَبَر عاقِبَت اَنْدیش اگر داری هُنر 381…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۴ - لااُبالی گفتنِ عاشقْ ناصِح و عاذِل را از سَرِ عشق

0 دیدگاه ها
/
  3831 گفت ای ناصِح خَمُش کُن چندْ چند پَند …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۵ - رو نَهادنِ آن بَندهٔ عاشقْ سویِ بُخارا

0 دیدگاه ها
/
  3861 رو نَهاد آن عاشقِ خونابه‌ریز دلْ‌َطپان سویِ بُخارا گرم و تیز 3862 ر…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۳ - تفسیرِ این خَبَرِ مُصْطفیٰ عَلَیهِ السَّلام که لِلْقُرآنِ ظَهْرٌ و بَطْنٌ و لِبَطْنِهِ بَطْنٌ اِلیٰ سَبْعَةِ اَبْطُن

0 دیدگاه ها
/
  4245 حَرفِ قرآن را بِدان که ظاهِری‌ست زیرِ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۶ - دَر آمَدنِ آن عاشقِ لااُبالی در بُخارا و تَحْذیر کردنِ دوستانْ او را از پیدا شُدن

0 دیدگاه ها
/
  3873 اَنْدَر آمد در بُخارا شادمان پیشِ معشوقِ خود و دارُالْاَمان …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۸ - مَثَل زدن در رَمیدنِ کُرِّهٔ اسب از آب خوردن به سَبَبِ شُخولیدنِ سایِسان

0 دیدگاه ها
/
  4293 آن کِه فرموده‌ست او اَنْدَر خِطاب   کُرِّه و مادر…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۷ - جواب گفتنِ عاشقْ عاذِلان را و تَهدید کُنندگان را

2 دیدگاه ها
/
  3885 گفت من مُسْتَسْقی اَم آبَم کَشَد گَرچه می‌دان…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۹ - بقیّهٔ ذِکْرِ آن مِهْمانِ مَسجدِ مِهْمان‌کُش

0 دیدگاه ها
/
  4322 باز گو کان پاکْ‌بازِ شیرمَرد اَنْدَر آن مَسجد چه بِنْمودَش؟ چه کرد؟ …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۸ - رَسیدنِ آن عاشقْ به معشوقِ خویش چون دست از جانِ خود بِشُست

0 دیدگاه ها
/
  3917 هَمچو گویی سَجْده کُن بر رو و سَر جانِبِ …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۰ - تَفسیرِ آیَتِ وَاَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ

0 دیدگاه ها
/
  4327 تو چو عَزْمِ دین کُنی با اِجْتِهاد دیو ب…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۸۹ - صِفَتِ آن مَسجد که عاشق‌کُش بود و آن عاشقِ مرگْ‌جویِ لا اُبالی که دَرو مِهْمان شُد

0 دیدگاه ها
/
  3923 یک حِکایَت گوش کُن ای نیک‌پِیْ مَسجدی بُد بر کِنارِ شهرِ رِیْ 39…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۱ - رَسیدنِ بانگِ طِلِسْمی نیمْ‌شبْ مِهْمانِ مَسجد را

0 دیدگاه ها
/
  4346 بِشْنو اکنون قِصّهٔ آن بانگِ سخت که نَ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۰ - مِهْمان آمدن در آن مَسجد

0 دیدگاه ها
/
  3932 تا یکی مِهْمان دَر آمَد وَقتِ شب کو شنی…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۲ - مُلاقاتِ آن عاشق با صَدْرِ جهان

0 دیدگاه ها
/
  4378 آن بُخاری نیز خود بر شمع زد   گشته بود از…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۱ - مَلامَت کردنِ اَهْلِ مَسجد مِهْمانِ عاشق را از شبْ خُفتن در آن جا و تَهدید کردن مَر وِرا

0 دیدگاه ها
/
  3939 قوم گُفتندَش که هین این جا مَخُسب تا نک…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۳ - جَذْبِ هر عُنصری جِنْسِ خود را که در تَرکیبِ آدمی مُحْتَبَس شده است به غیرِ جِنْس

0 دیدگاه ها
/
  4422 خاک گوید خاکِ تَن را باز گَرد تَرکِ جان …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۲ - جواب گفتنِ عاشقْ عاذِلان را

0 دیدگاه ها
/
  3947 گفت او ای ناصِحان من بی نَدَم از جهانِ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۴ - مُنْجَذْب شُدنِ جان نیز به عالَمِ اَرْواح و تَقاضایِ او و مَیْلِ او به مَقَرِّ خود و مُنْقَطِع شُدن از اَجْزایِ اجسام که کُندهٔ پایِ بازِ روح‌اَند

0 دیدگاه ها
/
  4436 گوید ای اَجْزایِ پَستِ فَرشی‌اَم   غُرب…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۳ - عشقِ جالینوس بَرین حَیاتِ دنیا بود که هُنرِ او همین جا به کار می‌آید هُنری نَوَرْزیده است که در آن بازار به کار آید آن جا خود را به عَوامْ یکسان می‌بیند

0 دیدگاه ها
/
  3961 آن چُنان که گفت جالینوسِ راد از هوایِ این…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۵ - فَسْخِ عَزایِم و نَقض‌ها جهت باخبر کردنْ آدمی را از آن که مالِک و قاهِرْ اوست و گاه‌گاه عَزمِ او را فَسخ ناکردن و نافِذ داشتن تا طَمَعْ او را بر عَزْم کردن دارد تا باز عَزمَش را بِشکند تا تنبیه بر تنبیه بُوَد

0 دیدگاه ها
/
  4463 عَزم‌ها و قَصدها در ماجَرا گاه‌گاهی راست می‌آید تو را 4464 تا…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۴ - دیگر باره مَلامَت کردنِ اَهْلِ مَسجد مِهْمان را از شبْ خُفتن در آن مَسجد

0 دیدگاه ها
/
  3994 قوم گفتندَش مَکُن جَلْدی بُرو تا نگردد جام…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۶ - نَظَرکردنِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام به اسیران و تَبَسُّم کردن و گفتن که عَجِبْتُ مِنْ قَوْمٍ یُجَرّونَ اِلَی الْجَنَّةِ بِالْسَّلاسِلِ وَ الْاَغْلالِ

0 دیدگاه ها
/
  4474 دید پیغامبر یکی جَوْقی اسیر   که هَمی‌ب…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۵ - گفتنِ شَیْطانْ قُریش را که به جنگِ اَحمَد آیید که یاری‌ها کُنم وقبیلهٔ خود را به یاری خوانم و وَقتِ مُلاقاتِ صَفَّیْن گُریختن

0 دیدگاه ها
/
  4037 هَمچو شَیْطان در سِپَه شُد صد یکُم خوا…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۷ - تفسیرِ این آیَت که اِنْ تَسْتَفْتِحوا فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحْ اَلآیَه ‌ای طاعِنان می‌گفتید که از ما و مُحمَّد عَلَیْهِ السَّلامْ آن کِه حَقّ است فَتْح و نُصرتَش دِهْ و این بِدان می‌گفتید تا گُمان آید که شما طالِبِ حَقّید بی‌غَرَض اکنون مُحمَّد را نُصرت دادیم تا صاحِبِ حَق را بِبینید

0 دیدگاه ها
/
  4487 از بُتان و از خدا دَرخواستیم که بِکَن ما را اگر ناراسْتی…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۶ - مُکَرَّر کردنِ عاذِلانْ پَند را بر آن مِهْمانِ آن مَسجدِ مِهْمان کُش

0 دیدگاه ها
/
  4080 گفت پیغامبر که اِنَّ فِی الْبَیان سِحْرًا…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۸ - سِرِّ آن که بی‌مُراد بازگشتنِ رَسول عَلَیْهِ السَّلام از حُدَیْبیّه حَقْ تَعالیٰ لَقَبِ آن فَتْح کرد که اِنّا فَتَحْنا که به صورتِ غَلَق بود و به مَعنیِ فَتْح چُنان که شکستنِ مُشکْ به ظاهرْ شِکَستن است و به مَعنی دُرُست کردن است مُشکیِ او را و تکمیلِ فَوایِدِ اوست

0 دیدگاه ها
/
  4504 آمَدَش پیغام از دولت که رو تو زِ مَنْعِ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۷ - جواب گفتنِ مِهْمان ایشان را و مَثَل آوردن به دَفْع کردنِ حارِسِ کِشت به بانگِ دَف از کِشتْ شُتُری را که کوسِ مَحْمودی بر پُشتِ او زَدَندی

0 دیدگاه ها
/
  4089 گفت ای یاران ازان دیوان نِی‌اَم که زِ ل…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۱۹ - تَفسیرِ این خَبَر که مُصْطَفیٰ عَلَیْهِ السَّلام فرمود لا تُفَضِّلونی عَلیٰ یونُسَ بْنِ مَتّی

1 دیدگاه
/
  4513 گفت پیغامبر که مِعْراجِ مرا نیست بر مِعْ…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۸ - تَمثیلِ گُریختنِ مومن و بی‌صَبریِ او در بَلا به اِضْطِراب و بی‌قَراریِّ نَخود و دیگر حَوایج در جوشِ دیگ و بر دَویدن تا بیرون جَهَنْد

0 دیدگاه ها
/
  4160 بِنْگَر اَنْدَر نَخّودی در دیگْ چون   می‌ج…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۲۰ - آگاه شُدنِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام از طَعْنِ ایشان بر شَماتَتِ او

0 دیدگاه ها
/
  4529 گَرچه نَشْنید آن مُوَکَّل آن سُخُن رفت در گو…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۱۹۹ - تَمثیلِ صابر شُدنِ مومنْ چون بر شَرّ و خَیْرِ بَلا واقِف شود

0 دیدگاه ها
/
  4197 سگْ شکاری نیست او را طَوْق نیست   خام و ناجوش…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۲۱ - بَیانِ آن که طاغی در عینِ قاهِری مَقْهور است و در عینِ مَنْصوری مَأْسور

0 دیدگاه ها
/
  4562 دُزدْ قَهْرِخواجه کرد و زَر کَشید او …

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۴ - بَیان آن که رَفتنِ اَنْبیا و اَوْلیا به کوه‌ها و غارها جِهَتِ پنهان کردنِ خویش نیست و جِهَتِ خَوْفِ تَشْویشِ خَلْق نیست بلکه جِهَتِ اِرْشادِ خَلْق است و تَحْریض بر اِنْقِطاع از دنیا به قَدْرِ مُمکن

0 دیدگاه ها
/
  4251 آن که گویند اَوْلیا در کُهْ بُوَند   ت…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۲۲ - جَذْبِ معشوقْ عاشق را مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُهُ الْعاشِقُ وَ لا یَرْجوهُ وَ لا یَخْطُرُ بِبالِهِ وَ لا یَظْهَرُ مِنْ ذٰلِکَ الْجَذْبِ اَثَرٌ فِی الْعاشِقِ اِلَّا الْخَوْفُ الْمَمْزوجُ بِالْیَأسِ مَعَ دَوامِ الطَّلَبِ

0 دیدگاه ها
/
  4602 آمدیم این جا که در صَدْرِ جهان گَر نبودی ج…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۰ - عُذْر گفتنِ کَدْبانو با نَخود و حِکْمَتِ در جوش داشتنِ کَدْبانو نَخود را

2 دیدگاه ها
/
  4204 آن سِتی گوید وِرا که پیش ازین من چو تو بود…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۲۳ - دادْ خواستنِ پَشّه از بادْ به حَضرتِ سُلَیمان عَلَیْهِ السَّلام

0 دیدگاه ها
/
  4625 پَشّه آمد از حَدیقه وَزْ گیاه وَزْ سُلَیم…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۵ - تَشْبیهِ صورتِ اَوْلیا و صورتِ کَلامِ اَوْلیا به صورتِ عَصایِ موسیٰ و صورتِ اَفْسونِ عیسیٰ عَلَیْهِمَا السَّلام

0 دیدگاه ها
/
  4259 آدمی هَمچون عَصایِ موسی است   آدمی هَمچون…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۲۴ - اَمْرکردنِ سُلَیمان عَلَیْهِ السَّلام پَشّهٔ مُتِظَلِّم را به اِحْضارِ خَصْمْ به دیوانِ حُکْم

1 دیدگاه
/
  4647 پس سُلَیمان گفت ای زیبادَوی اَمرِ حَقْ باید که از جان بِشْنَو…

مثنوی مولانا - دفتر سوّم - بخش ۲۰۱ - باقیِ قِصّهٔ مِهْمانِ آن مَسجدِ مِهْمان کُش و ثَبات و صِدْقِ او

0 دیدگاه ها
/
  4213 آن غریبِ شهرِ سَربالا طَلَب گفت می‌خُسبَم دَرین مَسجد به …