http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:51:572021-05-06 18:12:08مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۳ - حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبهٔ او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بیبیخ هر روز زردتر و خشکتر نعوذ بالله
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:52:562021-05-06 18:11:56مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۴ - تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل بشیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی
2361
بود سَقّایی مَرورا یک خَری
گشته از مِحْنَت دو تا چون چَنْ…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:53:492021-05-06 18:11:46مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۵ - حکایت دیدن خر هیزمفروش با نوایی اسپان تازی را بر آخر خاص و تمنا بردن آن دولت را در موعظهٔ آنک تمنا نباید بردن الا مغفرت و عنایت و هدایت کی اگر در صد لون رنجی چون لذت مغفرت بود همه شیرین شود باقی هر دولتی کی آن را ناآزموده تمنی میبری با آن رنجی قرینست کی آن را نمیبینی چنانک از هر دامی دانه پیدا بود و فخ پنهان تو درین یک دام ماندهای تمنی میبری کی کاشکی با آن دانهها رفتمی پنداری که آن دانهها بیدامست
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:54:252022-03-21 11:00:47مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۶ - ناپسندیدن روباه گفتن خر را که من راضیم به قسمت
2402
آن یکی زاهِد شُنود از مُصْطَفی
که یَقین آید به جانْ رِزْق از…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:57:592021-05-06 18:07:35مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۰ - در تقریر معنی توکل حکایت آن زاهد که توکل را امتحان میکرد از میان اسباب و شهر برون آمد و از قوارع و رهگذر خلق دور شد و ببن کوهی مهجوری مفقودی در غایت گرسنگی سر بر سر سنگی نهاد و خفت و با خود گفت توکل کردم بر سببسازی و رزاقی تو و از اسباب منقطع شدم تا ببینم سببیت توکل را
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:58:282021-05-06 18:07:25مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۱ - جواب دادن روبه خر را و تحریض کردن او خر را بر کسب
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 14:59:232022-03-21 11:04:23مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۲ - جواب گفتن خر روباه را که توکل بهترین کسبهاست کی هر کسبی محتاجست به توکل کی ای خدا این کار مرا راست آر و دعا متضمن توکلست و توکل کسبی است که به هیچ کسبی دیگر محتاج نیست الی آخره
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:00:182021-05-06 18:07:08مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۳ - مَثَل آوردنِ اُشتُر در بَیانِ آن که در مُخبِرِ دولتی فَرّ و اَثَرِ آن چون نَبینی جایِ مُتَّهَم داشتن باشد که او مُقَلِّد است در آن
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:02:372021-05-06 18:06:53مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۵ - حِکایَتِ آن مُخَنَّث و پُرسیدنِ لوطی ازو در حالَتِ لَواطه که این خَنْجَر از بَهْرِ چیست؟ گفت از برایِ آن که هر کِه با من بَد اَنْدیشد اِشْکَمَش بِشْکافَم لوطی بر سَرِ او آمد شُد میکرد و میگفت اَلْحَمْدُلِلهْ کی من بَد نمیاندیشم با تو بیتِ من بیت نیست اِقْلیم است هَزْلِ من هَزلْ نیست تَعْلیم است اِنَّ اللهَ لا یَسْتَحْیی اَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً فَما فَوْقَها اَیْ فَما فَوْقَها فی تَغْییرِ النُّفوسِ بِالْاِنْکارِ اَنْ ما ذا اَ رادَ اللهُ بِهٰذا مَثَلًا و آن گَهْ جواب میفرماید که این خواستم یُضِلُّ بِهِ کَثیرًا وَ یَهدی بِهِ کَثیرًا هر فِتْنه هَمچون میزان است بسیاران ازو سُرخرو شوند و بسیارانْ بیمُراد شوند وَ لَوْ تَاَمَّلْتَ فیهِ قَلیلًا وَجَدْتَ مِنْ نَتایِجِه الشَّریفَةِ کَثیرًا
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:04:272021-05-06 18:06:23مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۷ - حِکایَتِ آن شَخْص که از ترسْ خویشتن را در خانهیی اَنْداخت رُخها زَرد چون زَعْفَران لَبها کَبود چون نیل دستْ لَرزانْ چون بَرگِ درخت خداوندِ خانه پُرسید که خیر است چه واقِعه است گفت بیرون خَر میگیرند به سُخْره گفت مُبارک خَر میگیرند تو خَر نیستی چه میتَرسی؟ گفت سخت به جِدّ میگیرند تَمْییز بَرخاسته است امروز تَرسَم که مرا خَر گیرند
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:05:252021-05-06 18:06:13مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۸ - بُردنِ روبَهْ خَر را پیشِ شیر و جَستنِ خَر از شیر و عِتاب کردنِ روباه با شیر که هنوز خَر دور بود تَعْجیل کردی و عُذر گفتنِ شیر و لابِه کردنِ روبَهْ را شیر که بُرو بارِ دِگَرَش بِفَریب
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:05:512021-05-06 18:06:04مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۹ - در بَیانِ آن که نَقْضِ عَهْد و توبه موجِبِ بَلا بُوَد بلکه موجِبِ مَسْخ است چُنان که در حَقِّ اَصْحابِ سَبْت و در حَقِّ اَصْحابِ مایدهٔ عیسی که وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ و اَنْدَرین اُمَّت مَسْخِ دل باشد و به قیامتْ تَنْ را صورتِ دل دَهَند نَعوذُ بِالله
2687
رو به شهر آوَرْد آن فرمانْپَذیر
شهرِ غَزْنین گشت از رویَش مُنیر
…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:09:132021-05-06 18:05:18مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۴ - آمدن شیخ بَعد از چندین سال از بیابانْ به شهرِ غَزْنین و زَنْبیل گَردانیدن به اِشارَتِ غَیْبی و تَفْرقه کردنِ آنچه جمع آید بر فُقَرا هر کِه را جانِ عِزِّ لَبَّیک است نامه بر نامه پیک بر پیک است چُنان که روزَنِ خانه باز باشد آفتاب و ماهْتاب و باران و نامه و غیره مُنْقَطِع نباشد
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:10:152021-05-06 18:04:58مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۶ - رَفتنِ این شیخ در خانهٔ امیری بَهْرِ کُدْیه روزی چهار بار به زَنْبیل به اِشارَتِ غَیْب و عِتاب کردنِ امیرْ او را بِدان وَقاحَت و عُذر گفتنِ او امیر را
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:10:572021-05-06 18:04:47مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۷ - گریان شُدنِ امیر از نَصیحَتِ شیخ و عکسِ صِدْقِ او و ایثار کردنِ مَخْزَن بَعد از آن گُستاخی و اِسْتِعْصامِ شیخ و قَبول ناکردن و گفتن که من بیاِشارَت نَیارَم تَصَرّفی کردن
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:15:292021-05-06 17:47:43مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۴ - حِکایَتِ مُریدی که شیخْ از حِرْص و ضَمیرِ او واقِف شُد او را نَصیحَت کرد به زبان و در ضِمْنِ نَصیحَت قُوَّتِ تَوکُّل بَخشیدَش به اَمْرِ حَق
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:11:242021-05-06 18:04:37مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۸ - اِشارَت آمدن از غَیْب به شیخ که این دو سال به فَرمان ما بِسْتَدی و بِدادی بَعد ازین بِدِه و مَسْتان دست در زیرِ حَصیر میکُن کی آن را چون اَنْبانِ بوهُرَیْره کردیم در حَقِّ تو هر چه خواهی بیابی تا یَقین شود عالَمیان را که وَرایِ اینْ عالَمیست که خاک به کَف گیری زَر شود مُرده دَرو آید زنده شود نَحْسِ اَکْبَر در وِیْ آید سَعْدِ اَکْبَر شود کُفر دَرو آید ایمان گردد زَهْر دَرو آید تَریاق شود نه داخلِ این عالَم است و نه خارجِ این عالَم نه تَحْت و نه فَوْق نه مُتَّصِلْ نه مُنْفَصِل بیچون و بی چگونه هر دَم ازو هزاران اَثَر و نمونه ظاهِر میشود چُنان که صَنْعَتِ دست با صورتِ دست و غَمْزهٔ چَشمْ با صورتِ چَشم و فَصاحَتِ زبان با صورتِ زبانْ نه داخل است و نه خارجِ او نه مُتَّصِل و نه مُنْفَصِل وَالْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارَةُ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:16:202021-05-06 17:47:33مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۵ - حِکایَتِ آن گاو که تنها در جَزیرهییست بزرگ حَق تَعالیٰ آن جَزیرهٔ بزرگ را پُر کُند از نَبات و ریاحین که عَلَفِ گاو باشد تا به شبْ آن گاو همه را بِخورَد و فَربه شود چون کوه پارهیی چون شب شود خوابش نَبَرَد از غُصّه و خَوْف که همه صَحرا را چَریدَم فردا چه خورم؟ تا ازین غُصّه لاغَر شَود هَمچون خِلال روز بَرخیزَد همه صَحرا را سَبزتَر و انبوهتَر بینَد از دی باز بِخورَد و فَربه شود باز شَبَش همان غَم بگیرد سال هاست کی او همچُنین میبیند و اِعْتِماد نمیکُند
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:11:482021-05-06 17:48:32مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۹ - دانستنِ شیخْ ضَمیرِ سایِل را بی گفتن و دانستنِ قَدْرِ وامِ وامدارانْ بی گفتن که نِشانِ آن باشد که اُخْرُجْ بِصِفاتی اِلیٰ خَلْقی
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:17:032021-05-06 17:47:22مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۶ - صَیْد کردنِ شیرْ آن خَر را و تشنه شُدنِ شیر از کوشش رفت به چَشمه تا آب خورَد تا باز آمدنِ شیرْ جِگَربَند و دل و گُرده را روباه خورْده بود که لَطیف تَر است شیرْ طَلَب کرد دل و جِگَر نیافت از روبَهْ پُرسید کی کو دل و جِگَر؟ روبَهْ گفت اگر او را دل و جِگَر بودی آن چُنان سِیاسَتی دیده بود آن روز و به هزار حیله جانْ بُرده کی بَرِ تو باز آمدی؟ لَوْکُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ماکُنّا فی اَصْحابِ السَّعیرِ
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:17:342021-05-06 17:47:07مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۷ - حِکایَتِ آن راهِب که روزْ با چراغ میگشت در میانِ بازار از سَرِ حالی که او را بود
۲۹۶۴
گفت مؤمن بِشْنو ای جَبْری خِطاب
آنِ خود گفتی نَ…
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:19:062022-09-24 15:46:43مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۰ - جواب گفتنِ مومنِ سُنّی کافِرِ جَبْری را و در اِثْباتِ اختیارِ بَنده دلیل گفتن سُنَّت راهی باشد کوفتهٔ اَقْدامِ اَنْبیا عَلَیْهِمُالسَّلام بر یَمینِ آن راهْ بیابانِ جَبْر که خود را اختیار نَبیند و اَمر و نَهی را مُنْکر شود و تاویل کُند و از مُنْکر شُدنِ اَمر و نَهی لازم آید اِنْکارِ بهشت جَزایِ مُطیعانِ اَمر است و دوزخْ جَزایِ مُخالفانِ اَمر و دیگر نگویم به چه اَنجامَد که اَلْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارَه و بر یَسارِ آن راهْ بیابانِ قَدَر است که قُدرتِ خالِق را مَغْلوبِ قُدرتِ خَلْق دانَد و از آن آن فَسادها زایَد که آن مُغِ جَبْری بَر شِمُرد
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:19:392021-05-06 17:45:57مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۱ - درکِ وجدانی چون اِخْتیار و اِضْطرار و خَشم و اِصْطبار و سیری و ناهار به جایِ حسّ است که زَرد از سُرخ بِدانَد و فرق کُند و خُرد از بزرگ و تَلْخ از شیرین و مُشک از سَرگین و دُرُشت از نَرمْ به حِسِّ مَسّ و گرم از سرد و سوزان از شیرِ گرم و تَر از خُشک و مَسِّ دیوار از مَسِّ درخت پَس مُنْکرِ وجدانی مُنْکِرِ حِسّ باشد و زیاده که وجدانی از حِسّ ظاهِرتَر است زیرا حِسّ را توانِ بَستن و مَنْع کردن از اِحْساس و بَستنِ راه و مَدْخَلِ وجدانیّات را ممکن نیست وَ الْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارة
http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.png00احسان اشرفیhttp://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2021/08/logo23.pngاحسان اشرفی2017-12-11 15:20:122021-05-06 17:45:49مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۲ - حِکایَت هم در بَیانِ تَقْریرِ اِختیارِ خَلْق و بَیانِ آن که تَقْدیر و قَضا سَلْب کُنندهٔ اختیار نیست
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۳ - حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبهٔ او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بیبیخ هر روز زردتر و خشکتر نعوذ بالله
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۴ - تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل بشیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۵ - حکایت دیدن خر هیزمفروش با نوایی اسپان تازی را بر آخر خاص و تمنا بردن آن دولت را در موعظهٔ آنک تمنا نباید بردن الا مغفرت و عنایت و هدایت کی اگر در صد لون رنجی چون لذت مغفرت بود همه شیرین شود باقی هر دولتی کی آن را ناآزموده تمنی میبری با آن رنجی قرینست کی آن را نمیبینی چنانک از هر دامی دانه پیدا بود و فخ پنهان تو درین یک دام ماندهای تمنی میبری کی کاشکی با آن دانهها رفتمی پنداری که آن دانهها بیدامست
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۶ - ناپسندیدن روباه گفتن خر را که من راضیم به قسمت
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۷ - جواب گفتن خر روباه را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۸ - جواب گفتن روبه خر را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۹۹ - جواب گفتن خر روباه را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۰ - در تقریر معنی توکل حکایت آن زاهد که توکل را امتحان میکرد از میان اسباب و شهر برون آمد و از قوارع و رهگذر خلق دور شد و ببن کوهی مهجوری مفقودی در غایت گرسنگی سر بر سر سنگی نهاد و خفت و با خود گفت توکل کردم بر سببسازی و رزاقی تو و از اسباب منقطع شدم تا ببینم سببیت توکل را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۱ - جواب دادن روبه خر را و تحریض کردن او خر را بر کسب
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۲ - جواب گفتن خر روباه را که توکل بهترین کسبهاست کی هر کسبی محتاجست به توکل کی ای خدا این کار مرا راست آر و دعا متضمن توکلست و توکل کسبی است که به هیچ کسبی دیگر محتاج نیست الی آخره
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۳ - مَثَل آوردنِ اُشتُر در بَیانِ آن که در مُخبِرِ دولتی فَرّ و اَثَرِ آن چون نَبینی جایِ مُتَّهَم داشتن باشد که او مُقَلِّد است در آن
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۴ - فرقِ میانِ دَعوتِ شیخِ کاملِ واصِل و میانِ سُخَنِ ناقِصانِ فاضِلِ فَضْلِ تَحصیلیِ بَر بَسته
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۵ - حِکایَتِ آن مُخَنَّث و پُرسیدنِ لوطی ازو در حالَتِ لَواطه که این خَنْجَر از بَهْرِ چیست؟ گفت از برایِ آن که هر کِه با من بَد اَنْدیشد اِشْکَمَش بِشْکافَم لوطی بر سَرِ او آمد شُد میکرد و میگفت اَلْحَمْدُلِلهْ کی من بَد نمیاندیشم با تو بیتِ من بیت نیست اِقْلیم است هَزْلِ من هَزلْ نیست تَعْلیم است اِنَّ اللهَ لا یَسْتَحْیی اَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً فَما فَوْقَها اَیْ فَما فَوْقَها فی تَغْییرِ النُّفوسِ بِالْاِنْکارِ اَنْ ما ذا اَ رادَ اللهُ بِهٰذا مَثَلًا و آن گَهْ جواب میفرماید که این خواستم یُضِلُّ بِهِ کَثیرًا وَ یَهدی بِهِ کَثیرًا هر فِتْنه هَمچون میزان است بسیاران ازو سُرخرو شوند و بسیارانْ بیمُراد شوند وَ لَوْ تَاَمَّلْتَ فیهِ قَلیلًا وَجَدْتَ مِنْ نَتایِجِه الشَّریفَةِ کَثیرًا
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۶ - غالِب شُدنِ حیلهٔ روباه بر اِسْتِعْصام و تَعَفُّفِ خَر و کَشیدنِ روبَه خَر را سویِ شیرْ به بیشه
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۷ - حِکایَتِ آن شَخْص که از ترسْ خویشتن را در خانهیی اَنْداخت رُخها زَرد چون زَعْفَران لَبها کَبود چون نیل دستْ لَرزانْ چون بَرگِ درخت خداوندِ خانه پُرسید که خیر است چه واقِعه است گفت بیرون خَر میگیرند به سُخْره گفت مُبارک خَر میگیرند تو خَر نیستی چه میتَرسی؟ گفت سخت به جِدّ میگیرند تَمْییز بَرخاسته است امروز تَرسَم که مرا خَر گیرند
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۸ - بُردنِ روبَهْ خَر را پیشِ شیر و جَستنِ خَر از شیر و عِتاب کردنِ روباه با شیر که هنوز خَر دور بود تَعْجیل کردی و عُذر گفتنِ شیر و لابِه کردنِ روبَهْ را شیر که بُرو بارِ دِگَرَش بِفَریب
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۰۹ - در بَیانِ آن که نَقْضِ عَهْد و توبه موجِبِ بَلا بُوَد بلکه موجِبِ مَسْخ است چُنان که در حَقِّ اَصْحابِ سَبْت و در حَقِّ اَصْحابِ مایدهٔ عیسی که وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ و اَنْدَرین اُمَّت مَسْخِ دل باشد و به قیامتْ تَنْ را صورتِ دل دَهَند نَعوذُ بِالله
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۰ - دُوُم بار آمدنِ روبَهْ بَرِ این خَرِ گُریخته تا بازْ بِفَریبَدَش
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۱ - جواب گفتنِ خَرْ روباه را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۲ - جواب گفتنِ روبَهْ خَر را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۳ - حِکایَتِ شیخ مُحَمَّد سَرْرَزیِّ غَزنَوی قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۰ - سَبَبِ دانستنِ ضَمیرهایِ خَلْق
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۴ - آمدن شیخ بَعد از چندین سال از بیابانْ به شهرِ غَزْنین و زَنْبیل گَردانیدن به اِشارَتِ غَیْبی و تَفْرقه کردنِ آنچه جمع آید بر فُقَرا هر کِه را جانِ عِزِّ لَبَّیک است نامه بر نامه پیک بر پیک است چُنان که روزَنِ خانه باز باشد آفتاب و ماهْتاب و باران و نامه و غیره مُنْقَطِع نباشد
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۱ - غالِب شُدنِ مَکْرِ روبَهْ بر اِسْتِعْصامِ خَر
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۵ - در مَعنیِ لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاکَ
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۲ - در بَیانِ فَضیلَتِ اِحْتِما و جوع
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۶ - رَفتنِ این شیخ در خانهٔ امیری بَهْرِ کُدْیه روزی چهار بار به زَنْبیل به اِشارَتِ غَیْب و عِتاب کردنِ امیرْ او را بِدان وَقاحَت و عُذر گفتنِ او امیر را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۳ - مَثَل
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۷ - گریان شُدنِ امیر از نَصیحَتِ شیخ و عکسِ صِدْقِ او و ایثار کردنِ مَخْزَن بَعد از آن گُستاخی و اِسْتِعْصامِ شیخ و قَبول ناکردن و گفتن که من بیاِشارَت نَیارَم تَصَرّفی کردن
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۴ - حِکایَتِ مُریدی که شیخْ از حِرْص و ضَمیرِ او واقِف شُد او را نَصیحَت کرد به زبان و در ضِمْنِ نَصیحَت قُوَّتِ تَوکُّل بَخشیدَش به اَمْرِ حَق
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۸ - اِشارَت آمدن از غَیْب به شیخ که این دو سال به فَرمان ما بِسْتَدی و بِدادی بَعد ازین بِدِه و مَسْتان دست در زیرِ حَصیر میکُن کی آن را چون اَنْبانِ بوهُرَیْره کردیم در حَقِّ تو هر چه خواهی بیابی تا یَقین شود عالَمیان را که وَرایِ اینْ عالَمیست که خاک به کَف گیری زَر شود مُرده دَرو آید زنده شود نَحْسِ اَکْبَر در وِیْ آید سَعْدِ اَکْبَر شود کُفر دَرو آید ایمان گردد زَهْر دَرو آید تَریاق شود نه داخلِ این عالَم است و نه خارجِ این عالَم نه تَحْت و نه فَوْق نه مُتَّصِلْ نه مُنْفَصِل بیچون و بی چگونه هر دَم ازو هزاران اَثَر و نمونه ظاهِر میشود چُنان که صَنْعَتِ دست با صورتِ دست و غَمْزهٔ چَشمْ با صورتِ چَشم و فَصاحَتِ زبان با صورتِ زبانْ نه داخل است و نه خارجِ او نه مُتَّصِل و نه مُنْفَصِل وَالْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارَةُ
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۵ - حِکایَتِ آن گاو که تنها در جَزیرهییست بزرگ حَق تَعالیٰ آن جَزیرهٔ بزرگ را پُر کُند از نَبات و ریاحین که عَلَفِ گاو باشد تا به شبْ آن گاو همه را بِخورَد و فَربه شود چون کوه پارهیی چون شب شود خوابش نَبَرَد از غُصّه و خَوْف که همه صَحرا را چَریدَم فردا چه خورم؟ تا ازین غُصّه لاغَر شَود هَمچون خِلال روز بَرخیزَد همه صَحرا را سَبزتَر و انبوهتَر بینَد از دی باز بِخورَد و فَربه شود باز شَبَش همان غَم بگیرد سال هاست کی او همچُنین میبیند و اِعْتِماد نمیکُند
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۱۹ - دانستنِ شیخْ ضَمیرِ سایِل را بی گفتن و دانستنِ قَدْرِ وامِ وامدارانْ بی گفتن که نِشانِ آن باشد که اُخْرُجْ بِصِفاتی اِلیٰ خَلْقی
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۶ - صَیْد کردنِ شیرْ آن خَر را و تشنه شُدنِ شیر از کوشش رفت به چَشمه تا آب خورَد تا باز آمدنِ شیرْ جِگَربَند و دل و گُرده را روباه خورْده بود که لَطیف تَر است شیرْ طَلَب کرد دل و جِگَر نیافت از روبَهْ پُرسید کی کو دل و جِگَر؟ روبَهْ گفت اگر او را دل و جِگَر بودی آن چُنان سِیاسَتی دیده بود آن روز و به هزار حیله جانْ بُرده کی بَرِ تو باز آمدی؟ لَوْکُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ماکُنّا فی اَصْحابِ السَّعیرِ
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۷ - حِکایَتِ آن راهِب که روزْ با چراغ میگشت در میانِ بازار از سَرِ حالی که او را بود
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۸ - دَعوت کردنِ مُسلمانْ مُغ را
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۲۹ - مَثَلِ شَیطانْ بر دَرِ رَحْمان
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۰ - جواب گفتنِ مومنِ سُنّی کافِرِ جَبْری را و در اِثْباتِ اختیارِ بَنده دلیل گفتن سُنَّت راهی باشد کوفتهٔ اَقْدامِ اَنْبیا عَلَیْهِمُالسَّلام بر یَمینِ آن راهْ بیابانِ جَبْر که خود را اختیار نَبیند و اَمر و نَهی را مُنْکر شود و تاویل کُند و از مُنْکر شُدنِ اَمر و نَهی لازم آید اِنْکارِ بهشت جَزایِ مُطیعانِ اَمر است و دوزخْ جَزایِ مُخالفانِ اَمر و دیگر نگویم به چه اَنجامَد که اَلْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارَه و بر یَسارِ آن راهْ بیابانِ قَدَر است که قُدرتِ خالِق را مَغْلوبِ قُدرتِ خَلْق دانَد و از آن آن فَسادها زایَد که آن مُغِ جَبْری بَر شِمُرد
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۱ - درکِ وجدانی چون اِخْتیار و اِضْطرار و خَشم و اِصْطبار و سیری و ناهار به جایِ حسّ است که زَرد از سُرخ بِدانَد و فرق کُند و خُرد از بزرگ و تَلْخ از شیرین و مُشک از سَرگین و دُرُشت از نَرمْ به حِسِّ مَسّ و گرم از سرد و سوزان از شیرِ گرم و تَر از خُشک و مَسِّ دیوار از مَسِّ درخت پَس مُنْکرِ وجدانی مُنْکِرِ حِسّ باشد و زیاده که وجدانی از حِسّ ظاهِرتَر است زیرا حِسّ را توانِ بَستن و مَنْع کردن از اِحْساس و بَستنِ راه و مَدْخَلِ وجدانیّات را ممکن نیست وَ الْعاقِلُ تَکْفیهُ الْاِشارة
مثنوی مولانا - دفتر پنجم - بخش ۱۳۲ - حِکایَت هم در بَیانِ تَقْریرِ اِختیارِ خَلْق و بَیانِ آن که تَقْدیر و قَضا سَلْب کُنندهٔ اختیار نیست