جستجوی جدید

اگر از نتایج زیر راضی نیستید، جستجوی دیگری انجام دهید.

853 نتیجه جستجو برای: #دکلمه_مثنوی

41

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۲ – بَیانِ تَوکُّل و تَرکِ جَهْد گفتنِ نَخْچیرانْ به شیر

  ۹۰۵ طایفه‌یْ نَخْچیر در وادیِّ خَوش بودشان از شیر دایم کَش‌ْ مَکَش ۹۰۶ بَسْ که آن شیر از کَمین می دَر رُبود آن چَرا بر جُمله ناخَوش گشته بود ۹۰۷ حیله کردند، آمدند ایشان به شیر کَزْ وَظیفه ما تو را داریم سیر ۹۰۸ بعد ازین اَنْدَر پِیِ صَیْدی مَیا تا نگردد تَلْخ بر […]

42

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۳ – جواب گفتنِ شیرْ نَخْچیران را و فایدۀ جَهْد گفتن

  ۹۰۹ گفت آری، گَر وَفا بینَم نه مَکْر مَکْرها بَس دیده‌ام از زَیْد و بَکْر ۹۱۰ من هَلاکِ فِعْل و مَکْرِ مَردُمَم من گَزیده‌یْ زَخْمِ مار و کَژْدُمَم ۹۱۱ مَردمِ نَفْس از دَرونَم در کَمین از همه مَردم بَتَر در مَکْر و کین ۹۱۲ گوشِ مَن لایُلْدَغُ الْمُؤمِن شَنید قولِ پیغامبر به جان و […]

43

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۴ – تَرجیح نَهادنِ نَخْچیرانْ تَوکُّل را بر جَهْد و اِکْتِساب

   ۹۱۳ جُمله گفتند ای حکیمِ با خَبَر اَلْحَذَرْ دَعْ لَیْسَ یُغْنی عَنْ قَدَر ۹۱۴ در حَذَر شوریدنِ شور و شَر است رو تَوکُّل کُن، تَوکُّل بهتر است ۹۱۵ با قَضا پَنجه مَزَن ای تُند و تیز تا نگیرد هم قَضا با تو سِتیز ۹۱۶ مُرده باید بود پیشِ حُکْمِ حَق تا نیاید زَخمْ از […]

44

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۵ – تَرجیح نَهادنِ شیرْ جَهْد و اِکْتساب را بر تَوکُّل و تَسلیم

  ۹۱۷ گفت آری، گَر تَوکُّل رَهبر است این سَبَب هم سُنَّتِ پیغمبر است ۹۱۸ گفت پیغامبر به آوازِ بلند با تَوکُّل زانویِ اُشتُر بِبَند ۹۱۹ رَمزِ اَلْکاسِبْ حَبیبُ اللّهْ شِنو از تَوکُّل در سَبَب کاهِل مَشو #دکلمه_مثنوی

45

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۶ – تَرجیح نَهادنِ نَخْچیرانْ تَوکُّل را بر اِجْتِهاد

  ۹۲۰ قوم گُفتَندَش که کَسْب از ضَعفِ خَلْق لُقمۀ تَزویر دان بر قَدْرِ حَلْق ۹۲۱ نیست کَسْبی از تَوکُّل خوب‌تَر چیست از تَسْلیمْ خود محبوب‌تَر؟ ۹۲۲ بَسْ گُریزند از بَلا سویِ بَلا بَسْ جَهَند از مارْ سویِ اَژدَها ۹۲۳ حیله کرد انسان و حیله‌ش دام بود آن کِه جان پِنْداشت، خونْ‌آشام بود ۹۲۴ دَر […]

46

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۷ – تَرجیح نَهادنِ شیرْ جَهْد را بر تَوکُّل

  ۹۳۴ گفت شیر آری، ولی رَبُّ الْعِباد نَردبانی پیشِ پایِ ما نَهاد ۹۳۵ پایه پایه رفت باید سویِ بام هست جَبْری بودن این‌جا طَمْعِ خام ۹۳۶ پایْ داری، چون کُنی خود را تو لَنگ؟ دست داری، چون کُنی پنهان تو چَنگ؟ ۹۳۷ خواجه چون بیلی به دستِ بَنده داد بی‌زبان معلوم شُد او را […]

47

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۸ – باز تَرجیح نَهادنِ نَخْچیرانْ تَوکُّل را بر جَهْد

  ۹۵۳ جُمله با وِیْ بانگ‌ها برداشتند کان حَریصان که سَبَب‌ها کاشتند ۹۵۴ صد هزار اَنْدَر هزار از مَرد و زن پس چرا مَحْروم ماندند از زَمَن؟ ۹۵۵ صد هزاران قَرنْ زآغازِ جهان هَمچو اَژدَرْها گُشاده صد دَهان ۹۵۶ مَکْرها کردند آن دانا گروه که زِ بُن بَرکَنده شُد زان مَکْر کوه ۹۵۷ کرد وَصْفِ […]

48

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۴۹ – نِگَریستنِ عِزْرائیل بر مَردی و گُریختنِ آن مَرد در سَرایِ سُلَیمان و تَقریرِ تَرجیحِ توکُّل بر جَهْد و قِلَّتِ فایدۀ جَهْد

  ۹۶۱ زادمَردی چاشْتگاهی دَر رَسید در سَراعَدلِ سُلَیمانْ دَردَوید ۹۶۲ رویَش از غمْ زرد و هر دو لب کَبود پس سُلَیمان گفت ای خواجه چه بود؟ ۹۶۳ گفت عِزرائیل در من این چُنین یک نَظَر انداخت پُر از خشم و کین ۹۶۴ گفت هین اکنون چه می‌خواهی؟ بِخواه گفت فَرما باد را ای جانْ‌پناه […]

49

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۰ – باز تَرجیح نَهادنِ شیرْ جَهْد را بر تَوکُّل و فَوایدِ جَهْد را بَیان کردن

  ۹۷۶ شیر گفت آری، وَلیکِن هم بِبین جَهْدهایِ اَنْبیا و مؤمنین ۹۷۷ حَقْ تَعالی جَهْدَشان را راست کرد آنچه دیدند از جَفا و گرم و سرد ۹۷۸ حیله‌هاشان جُمله حال آمد لَطیف کُلُّ شَیءٍ مِنْ ظَریفٍ هُو ظَریف ۹۷۹ دام‌هاشان مُرغِ گَردونی گرفت نَقْص‌هاشان جُمله اَفْزونی گرفت ۹۸۰ جَهْد می‌کُن تا توانی ای کیا […]

50

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۱ – مُقَرَّر شُدنِ تَرجیحِ جَهْد بر تَوکُّل

  ۹۹۷ زین نَمَط بسیار بُرهان گفت شیر کَزْ جوابْ آن جَبریان گشتند سیر ۹۹۸ روبَهْ و آهو و خرگوش و شَغال جَبر را بُگْذاشتند و قیل و قال ۹۹۹ عَهدها کردند با شیرِ ژیان کَنْدَرین بیعَت نَیُفتَد در زیان ۱۰۰۰ قِسْمِ هَر روزش بِیایَد بی‌جِگَر حاجَتَش نَبْوَد تَقاضای دِگَر ۱۰۰۱ قُرعه بر هرکِه فُتادی […]

51

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۲ – اِنْکار کردنِ نَخْچیران بر خرگوش در تأخیرِ رَفتنْ بَرِ شیر

  ۱۰۰۳ قوم گُفتَندَش که چندین گاهْ ما جان فِدا کردیم در عَهد و وَفا ۱۰۰۴ تو مَجو بَدنامیِ ما ای عَنود تا نَرنجَد شیر، رَو رَو، زود زود #دکلمه_مثنوی http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2018/01/masnavi-1-52.mp3

52

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۳ – جوابِ خرگوش ایشان را

  ۱۰۰۵ گفت ای یاران مرا مُهْلَت دَهید تا به مَکْرَم از بَلا بیرون جَهید ۱۰۰۶ تا اَمان یابَد به مَکْرَم جانَتان مانَد این میراثِ فرزندانَتان ۱۰۰۷ هر پَیَمبَر اُمَّتان را در جهان هم چُنین تا مَخْلَصی می‌خوانْدَشان ۱۰۰۸ کَزْ فَلَک راهِ بُرون شو دیده بود در نَظر چون مَردُمک پیچیده بود ۱۰۰۹ مَردُمَش چون […]

53

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۰ – زیافتِ تأویلِ رَکیکِ مَگَس

  ۱۰۸۷ آن مگس بَر بَرگِ کاه و بَوْلِ خَر هَمچو کَشتی‌بانْ هَمی‌ اَفْراشت سَر ۱۰۸۸ گفت من دریا و کَشتی خوانده‌ام مُدتی در فکرِ آن می‌مانده‌ام ۱۰۸۹ اینَک این دریا و این کَشتیّ و، من مَردِ کَشتی‌بان و اَهْل و رای‌زَن ۱۰۹۰ بَر سَرِ دریا هَمی‌رانْد او عَمَد می‌نِمودَش آن قَدَر بیرون زِ حَد […]

54

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۴ – اِعْتِراضِ نَخچیران بر سُخنِ خَرگوش

  ۱۰۱۰ قوم گُفتَندَش که ای خَر، گوشْ دار خویش را اندازۀ خرگوش دار ۱۰۱۱ هین چه لاف است این، که از تو بِهْتَران در نیاوَرْدَند اَنْدَر خاطِر آن؟ ۱۰۱۲ مُعجَبی یا خودْ قَضامانْ دَر پِی است وَرنَه این دَمْ لایقِ چون تو کِی است؟ #دکلمه_مثنوی http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2018/01/masnavi-1-54.mp3

55

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۱ – تولیدنِ شیر از دیر آمدنِ خَرگوش

  ۱۰۹۶ هَمچو آن خرگوش کو بر شیر زد روح او کِی بود اَنْدَر خورْدِ قَد؟ ۱۰۹۷ شیر می‌گفت از سَرِ تیزیّ و خشم کَزْ رَهِ گوشم عَدو بَربَست چَشم ۱۰۹۸ مَکْرهایِ جَبْریانم بَسته کرد تیغِ چوبینْ‌شان تَنَم را خسته کرد ۱۰۹۹ زین سِپَس من نَشْنَوم آن دَمْدمَه بانگِ دیوان است و غولانْ آن همه […]

56

مثنوی مولانا – دفتر اوِّل – بخش ۵۵ – جواب خرگوشْ نَخچیران را

  ۱۰۱۳ گفت ای یاران حَقَم اِلْهام داد مَر ضَعیفی را قَوی رایی فُتاد ۱۰۱۴ آنچه حَقْ آموخت مَر زنبور را آن نباشد شیر را و گور را ۱۰۱۵ خانه‌ها سازد پُر از حَلْوایِ تَر حَق بَرو آن عِلم را بُگْشاد دَر ۱۰۱۶ آنچه حَق آموخت کِرمِ پیله را هیچ پیلی دانَد آن گون حیله […]

57

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۲ – هم دَر بَیانِ مَکْرِ خرگوش

  ۱۱۱۲  در شُدن خرگوش بَسْ تأخیر کرد مَکْر را با خویشتن تَقریر کرد ۱۱۱۳ در رَهْ آمد بَعدِ تأخیرِ دراز تا به گوشِ شیر گوید یک دو راز ۱۱۱۴ تا چه عالَم‌هاست در سودایِ عقل تا چه با پَهْناست این دریایِ عقل ۱۱۱۵ صورتِ ما اَنْدَرین بَحْرِ عِذاب می‌دَوَد چون کاسه‌ها بر رویِ آب […]

58

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۶ – ذِکْرِ دانشِ خَرگوش و بَیانِ فَضیلَت و مَنافعِ دانستن

  ۱۰۳۲ این سُخَن پایان ندارد، هوش‌دار گوشْ سویِ قِصّۀ خرگوش دار ۱۰۳۳ گوشِ خَر بِفْروش و دیگر گوشْ خَر کین سُخَن را دَر نیابَد گوشِ خَر ۱۰۳۴ رو تو روبَهْ ‌بازیِ خرگوش بین مَکْر و شیراَنْدازیِ خرگوش بین ۱۰۳۵ خاتَمِ مُلْکِ سُلیمان است عِلْم جُمله عالَم صورت و جان است عِلْم ۱۰۳۶ آدمی را […]

59

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۳ – رَسیدنِ خرگوش به شیر

  ۱۱۵۵ شیر اَنْدَر آتش و در خشم و شور دید کان خرگوش می‌آید زِ دور ۱۱۵۶ می‌دَوَد بی‌دَهْشَت و گُستاخْ او خشمگین و تُند و تیز و تُرْش‌رو ۱۱۵۷ کَزْ شِکَسته آمدنْ تُهمَت بُوَد وَزْ دلیری، دَفْعِ هر رَیْبَت بُوَد ۱۱۵۸ چون رسید او پیش‌تَر نزدیکِ صَف بانگ بَرزَد شیر‌ های ای ناخَلَف ۱۱۵۹ […]

60

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۷ – باز طَلَبیدنِ نَخچیران از خَرگوش سِرِّ اندیشۀ او را

  ۱۰۴۶ بعد ازان گفتند کِی خرگوشِ چُست در میان آرْ آنچه در اِدْراکِ توست ۱۰۴۷ ای که با شیری تو دَرپیچیده‌یی بازگو رایی که اَنْدیشیده‌‌یی ۱۰۴۸ مَشورتْ اِدْراک و هُشیاری دَهَد عقل‌ها مَر عقل را یاری دَهَد ۱۰۴۹ گفت پیغامبر بِکُن ای رایْ‌زن مَشورت، کَالْمُسْتَشارُ مُؤْتَمَنْ #دکلمه_مثنوی http://shamsrumi.com/wp-content/uploads/2018/01/masnavi-1-57.mp3

61

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۴ – عُذرْ گفتنِ خرگوش

  ۱۱۶۲ گفت خرگوش اَلْاَمان عُذْریم هست گَر دَهَد عَفوِ خداوندیْت دست ۱۱۶۳ گفت چه عُذر ای قُصورِ اَبْلَهان؟ این زمان آیَند در پیشِ شَهان؟ ۱۱۶۴ مُرغِ بی‌وَقتی، سَرَت باید بُرید عُذْرِ اَحْمَق را نمی‌شایَد شنید ۱۱۶۵ عُذْرِ اَحْمَق بَتَّر از جُرمَش بُوَد عُذْرِ نادانْ زَهرِ هر دانش بُوَد ۱۱۶۶ عُذرَت ای خرگوشِ از دانش […]

62

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۵۸ – مَنع کَردنِ خَرگوشْ از رازْ ایشان را

  ۱۰۵۰ گفت هر رازی نَشایَد باز گفت جُفتْ طاق آید گَهی، گَهْ طاقْ جُفت ۱۰۵۱ از صَفا گَر دَم زنی با آیِنه تیره گردد زود با ما آیِنه ۱۰۵۲ در بَیانِ این سه کَم جُنْبان لَبَت از ذَهاب و از ذَهَبْ وَزْ مَذهَبَت ۱۰۵۳ کین سه را خَصمْ است بسیار و عَدو در کَمینَت […]

63

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۵ – جوابْ گفتنِ شیرْ خرگوش را و رَوانْ شدن با او

  ۱۱۸۶ گفت بِسْمِ اللّهْ، بیا تا او کجاست؟ پیشْ دَر شو، گَر هَمی گویی تو راست ۱۱۸۷ تا سِزایِ او و صد چون او دَهَم وَرْ دروغ است این، سِزایِ تو دَهَم ۱۱۸۸ اَنْدَر آمد چون قَلاووزی به پیش تا بَرَد او را به سویِ دامِ خویش ۱۱۸۹ سویِ چاهی کو نِشانَش کرده بود […]

64

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۶ – قصّۀ هُدهُد و سُلَیمان در بیانِ آن کِه چون قَضا آید، چَشم‌هایِ روشن بَسته شود

  ۱۲۰۷ چون سُلَیمان را سَراپَرده زدند جُمله مُرغانَش به خِدمَت آمدند ۱۲۰۸ هم‌زَبان و مَحْرم خود یافتند پیشِ او یک یک به جانْ بِشْتافتند ۱۲۰۹ جُمله مُرغانْ تَرک کرده چیکْ چیک با سُلَیمان گشته اَفْصَحْ مِنْ اَخیک ۱۲۱۰ هم‌زَبانی، خویشی و پیوندی است مَردْ با نامَحْرمانْ چون بَندی است ۱۲۱۱ ای بَسا هِنْدو و […]

65

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۷ – طَعنۀ زاغْ در دَعویِ هُدهُد

  ۱۲۲۶ زاغ چون بِشْنود، آمد از حَسَد با سُلَیمان گفت کو کَژْ گفت و بَد ۱۲۲۷ از اَدَب نَبْوَد به پیشِ شَهْ مَقال خاصه خود لافِ دروغین و مُحال ۱۲۲۸ گَر مَر او را این نَظَر بودی مُدام چون ندیدی زیرِ مُشتی خاکْ دام؟ ۱۲۲۹ چون گرفتار آمدی در دامْ او؟ چون قَفَص اَنْدَر […]

66

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۸ – جوابْ گفتنِ هُدهُد طَعنۀ زاغ را

  ۱۲۳۲ گفت ای شَهْ بر منِ عورِ گدایْ قولِ دُشمن مَشْنو از بَهرِ خدایْ ۱۲۳۳ گَر به بُطلان است دَعوی کردنَم من نَهادم سَر، بِبُر این گَردنَم ۱۲۳۴ زاغْ کو حُکْمِ قَضا را مُنکِر است گَر هزاران عقل دارد، کافِر است ۱۲۳۵ در تو تا کافی بُوَد از کافِران جایِ گَنْد و شَهوتی چون […]

67

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۶۹ – قِصّۀ آدم عَلیْه‌ِالسَّلام و بَستنِ قَضا نَظَرِ او را از مُراعاتِ صَریحِ نَهی و تَرکِ تأویل

  ۱۲۳۹ بوالْبَشَر کو عَلَّمَ الْاَسْما بَگ است صد هزاران عِلْمَش اَنْدَر هر رَگ است ۱۲۴۰ اسمِ هر چیزی چُنان کان چیز هست تا به پایانْ جانِ او را داد دست ۱۲۴۱ هر لَقَب کو داد، آن مُبْدَل نَشُد آن کِه چُسْتَش خوانْد، او کاهَل نَشُد ۱۲۴۲ هرکِه آخِر مؤمن است اَوَّل بِدید هرکِه آخِر […]

68

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۰ – پا واپَس کَشیدنِ خرگوش از شیر چون نزدیکِ چاه رَسید

  ۱۲۶۸ چون که نَزدِ چاه آمد شیر، دید کَزْ رَهْ آن خرگوش مانْد و پا کَشید ۱۲۶۹ گفت پا واپَس کَشیدی تو چرا؟ پای را واپَس مَکَش، پیش اَنْدَر آ ۱۲۷۰ گفت کو پایم؟ که دست و پایْ رفت جانِ من لَرزید و دل از جایْ رفت ۱۲۷۱ رَنگِ رویَم را نمی‌بینی چو زَر؟ […]

69

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۱ – پُرسیدنِ شیر از سَبَبِ پایْ واپَس کَشیدنِ خرگوش

  ۱۳۰۲ شیر گُفتَش تو زِ اَسْبابِ مَرَض این سَبَب گو خاصْ کاینَسْتَم غَرَض ۱۳۰۳ گفت آن شیر، اَنْدَرین چَهْ ساکِن است اَنْدَرین قَلْعه زِ آفاتْ ایمِن است ۱۳۰۴ قَعْرِ چَهْ بُگْزید هرکِه عاقل است زان که در خَلْوَت صَفاهایِ دل است ۱۳۰۵ ظُلْمَتِ چَهْ بِهْ که ظُلْمَت‌هایِ خَلْق سَر نَبُرد آن کَس که گیرد […]

70

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۲ – نَظر کردنِ شیر در چاه و دیدنِ عکسِ خود را و آن خرگوش را

  ۱۳۰۹ چون که شیر اَنْدَر بَرِ خویشَش کَشید در پَناهِ شیر تا چَهْ می‌دَوید ۱۳۱۰ چون که در چَهْ بِنْگَریدَند اَنْدَر آب اَنْدَر آب از شیر و او دَر تافتْ تاب ۱۳۱۱ شیرْ عکسِ خویش دید از آبْ تَفْت شَکلِ شیری در بَرَش خرگوشِ زَفْت ۱۳۱۲ چون که خَصْمِ خویش را در آب دید […]

71

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۳ – مُژده بُردنِ خرگوش سویِ نَخْچیران که شیر در چاه فُتاد

  ۱۳۴۴ چون که خرگوش از رَهایی شاد گشت سویِ نَخْچیرانْ دَوان شُد تا به دشت ۱۳۴۵ شیر را چون دید در چَهْ کُشته، زار چَرخ می‌زد شادمانْ تا مَرغْزار ۱۳۴۶ دست می‌زد، چون رَهید از دستِ مرگ سَبز و رَقْصان در هوا، چون شاخ و بَرگ ۱۳۴۷ شاخ و بَرگ از حَبْسِ خاکْ آزاد […]

72

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۴ – جَمع شُدنِ نَخْچیرانْ گِردِ خرگوش و ثَنا گفتنْ او را

  ۱۳۶۲ جَمع گشتند آن زمانْ جُمله وُحوش   شاد و خندانْ از طَرَب در ذوق و جوش ۱۳۶۳ حَلْقه کردند او چو شمعی در میان سجده کردندَش همه صَحراییان ۱۳۶۴ تو فرشته‌یْ آسْمانی یا پَری؟   نی، تو عِزْراییلِ شیرانِ نَری ۱۳۶۵ هرچه هستی، جانِ ما قُربانِ توست   آفرین بر دست و بازویَت […]

73

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۵ – پَند دادنِ خرگوشْ نَخْچیران را که بدین شاد مَشوید

  ۱۳۷۴ هین به مُلْکِ نوبَتی شادی مَکُن ای تو بَسته‌یْ نوبَت، آزادی مَکُن ۱۳۷۵ آن کِه مُلْکَش بَرتَر از نوبَت تَنَند بَرتَر از هفت اَنْجُمَش نوبَت زَنَند ۱۳۷۶ بَرتَر از نوبَت، مُلوکِ باقی‌اَند دورِ دایم روح‌ها با ساقی‌اَند ۱۳۷۷ تَرکِ این شُرب اَرْ بگویی یک دو روز دَر کُنی اَنْدَر شرابِ خُلْدْ پوز #دکلمه_مثنوی […]

74

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۶ – تَفسیرِ رَجَعْنا مِنَ الْجِهادِ الْاَصْغَرِ اِلَی‌الْجِهادِ الْاَکْبَرِ

  ۱۳۷۸ ای شَهان کُشتیم ما خَصْمِ بُرون مانْد خَصْمی زو بَتَر در اَنْدَرون ۱۳۷۹ کُشتنِ این، کارِ عقل و هوش نیست شیرِ باطِنْ سُخْرۀ خرگوش نیست ۱۳۸۰ دوزخ است این نَفْس و دوزخْ اَژدَهاست کو به دریاها نگردد کَمّ و کاست ۱۳۸۱ هفت دریا را دَرآشامَد هنوز کَم نگردد سوزشِ آن خَلْق‌سوز ۱۳۸۲ سَنگ‌ها […]

75

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۷ – آمدنِ رَسولِ روم تا امیرُالْمؤمنین عُمَر رَضیَ‌اللّهُ عَنْهُ و دیدنِ او کَراماتِ عُمَر را رَضِیَ‌اللّهُ عَنْهُ

  ۱۳۹۵ در بَیانِ این شِنو یک قِصّه‌یی تا بَری از سِرِّ گفتم حِصّه‌یی ۱۳۹۶ تا عُمَر آمد زِ قیصر یک رَسول در مدینه از بیابانِ نُغول ۱۳۹۷ گفت کو قَصرِ خلیفه ای حَشَم تا من اسب و رَخْت را آن‌جا کَشَم؟ ۱۳۹۸ قومْ گُفتَندَش که او را قَصر نیست مَر عُمَر را قَصرْ جانِ […]

76

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۸ – یافتَنِ رَسولِ روم امیرُالمؤمنین عُمَر را رَضِیَ‌اللّهُ عَنْهُ خُفته به زیرِ درخت

  ۱۴۲۱ آمد او آن‌جا و از دور ایستاد مَر عُمَر را دید و در لَرزْ اوفْتاد ۱۴۲۲ هَیبَتی زان خُفته آمد بر رَسول حالتی خوش کرد بر جانَش نُزول ۱۴۲۳ مِهْر و هَیبَت هست ضِدِّ هَمدِگَر این دو ضِد را دید جمع اَنْدَر جِگَر ۱۴۲۴ گفت با خود من شَهان را دیده‌ام پیشِ سُلطانانْ […]

77

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۷۹ – سوآل کردنِ رَسولِ روم از امیرُالْمؤمنین عُمَر رَضِیَ‌اللّهُ عَنْهُ

  ۱۴۵۲ مَرد گُفتش کِی اَمیرُالْمؤمنین جانْ زِ بالا چون دَرآمَد در زمین؟ ۱۴۵۳ مُرغِ بی‌اندازه چون شُد در قَفَص؟ گفت حَقْ بر جانْ فُسون خوانْد و قِصَص ۱۴۵۴ بر عَدَم‌ها کان ندارد چَشم و گوش چون فُسون خوانَد هَمی آید به جوش ۱۴۵۵ از فُسونِ او عَدَم‌ها زودْ زود خوش مُعَلَّق می‌زَنَد سویِ وجود […]

78

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۸۰ – اِضافَت کَردنِ آدمْ عَلَیْه‌ِالسَّلام آنْ زَِلَّت را به خویشتن که رَبَّنا ظَلَمْنا و اِضافَت کردنِ اِبْلیسْ گُناهِ خود را به خدای تَعالی که بِما اَغْوَیْتَنی

  ۱۴۸۶ کَردِ حقّ و کَردِ ما هر دو بِبین کَردِ ما را هَستْ دانْ پیداست این ۱۴۸۷ گَر نباشد فِعلِ خَلْق اَنْدَر میان پَس مَگو کَسْ را چرا کَردی چُنان؟ ۱۴۸۸ خَلْقِ حَق، اَفْعالِ ما را موجِد است فِعلِ ما، آثارِ خَلْقِ ایزد است ۱۴۸۹ ناطِقی یا حَرف بیند یا غَرَض کِی شود یک […]

79

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۸۱ – تَفسیرِ وَهُوَ مَعَکُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ

  ۱۵۱۵ بار دیگر ما به قِصّه آمدیم ما از آن قِصّه بُرون خود کِی شُدیم؟ ۱۵۱۶ گَر به جَهْل آییم، آن زندانِ اوست وَرْ به عِلْم آییم، آن ایوانِ اوست ۱۵۱۷ وَرْ به خواب آییم، مَستانِ وِیْ‌ایم وَرْ به بیداری، به دَستانِ وِیْ‌ایم ۱۵۱۸ وَرْ بِگِرییم، ابرِ پُر زَرْقِ وِیْ‌ایم وَرْ بِخَندیم، آن زمانْ […]

80

مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۸۲ – سوآل کردنِ رَسولِ روم از عُمَر رَضِیَ‌اللّهُ عَنْهُ از سَبَبِ اِبْتِلایِ اَرْواحْ با این آب و گِلِ جسم

  ۱۵۲۱ چون زِ عُمَّر آن رَسول این را شَنید روشَنی اَنْدَر دِلَش آمَد پَدید ۱۵۲۲ مَحْو شُد پیشَش سوآل و هم جواب گَشت فارغ از خَطا و از صَواب ۱۵۲۳ اَصْل را دریافت و بُگْذاشت از فُروع بَهرِ حِکْمَت کرد در پُرسش شروع ۱۵۲۴ گفت یا عُمَّر چه حِکْمَت بود و سِرّ حَبْسِ آن […]