غزل ۱۵۶۱ مولانا
۱ تا چهرۀ آن یگانه دیدم دل در غَمِ بیکَرانه دیدم ۲ گفتی فرداست روزِ بازار بازارِ تو را بَها نَدیدم ۳ دل را چو انارِ تُرش و شیرین خون بَسته و دانه دانه دیدم ۴ زَهرِ عالَم همه عَسَل شُد تا شَهْدِ تو در میانه دیدم ۵ جان را چو وُثاق و جایِ […]