مطالب توسط احسان اشرفی

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۲۷ – آمدنِ دوستانْ به بیمارستان، جِهَتِ پُرسشِ ذَا النّونِ مصری رَحمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ

  ۱۳۸۹ این چُنین ذَاالنّونِ مصری را فُتاد کَنْدَرو شور و جُنونی نو بِزاد ۱۳۹۰ شورْ چندان شُد که تا فوقِ فَلَک می‌رَسید از وِیْ جِگَرها را نَمَک ۱۳۹۱ هین مَنِه تو شورِ خود، ای شوره‌خاک پَهْلویِ شورِ خداوندانِ پاک ۱۳۹۲ خَلْق را تابِ جُنونِ او نبود آتشِ او ریش‌هاشان می‌رُبود ۱۳۹۳ چون که در […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۲۸ – فَهم کردنِ مُریدانْ که ذَا النّون دیوانه نَشُد، قاصِد کرده است

  ۱۴۳۳ دوستان در قِصّهٔ ذَاالنّون شُدند سویِ زندان و در آن رایی زدند ۱۴۳۴ کین مگر قاصِد کُند، یا حِکْمَتی‌ست او دَرین دینْ قِبله‌‌ییّ و آیَتی‌ست ۱۴۳۵ دورِ دور از عقلِ چون دریایِ او تا جُنون باشد سَفَه‌ فَرمایِ او ۱۴۳۶ حاشَ لِلَّهْ اَز کَمالِ جاهِ او کَابْرِ بیماری بِپوشَد ماهِ او ۱۴۳۷ او […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۲۹ – رُجوع به حِکایَتِ ذَا النّونْ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ

  ۱۴۵۰ چون رَسیدند آن نَفَر نزدیکِ او بانگ بَر زَد هی کیانید؟ اِتَّقوا ۱۴۵۱ با اَدَب گفتند ما از دوستان بَهرِ پُرسش آمدیم این‌جا به جان ۱۴۵۲ چونی ای دریایِ عقلِ ذوفُنون؟ این چه بُهْتان است بر عَقلَت جُنون؟ ۱۴۵۳ دودِ گُلْخَن کِی رَسَد در آفتاب؟ چون شود عَنْقا شِکَسته از غُراب؟ ۱۴۵۴ وامَگیر […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۰ – اِمْتِحان کردنِ خواجۀ لُقمانْ زیرکیِ لُقمان را

  ۱۴۶۵ نی که لُقمان را که بَنده‌یْ پاک بود روز و شب در بَندگی چالاک بود ۱۴۶۶ خواجه‌اَش می‌داشتی در کارْ پیش بهترش دیدی زِ فرزندانِ خویش ۱۴۶۷ زان که لُقمان گَرچه بَنده‌زاد بود خواجه بود و از هوا آزاد بود ۱۴۶۸ گفت شاهی شیخ را اَنْدر سُخُن چیزی از بَخشش زِ من دَرخواست […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۱ – ظاهر شُدنِ فَضْل و زیرکیِ لُقمان پیشِ اِمْتِحان کُنندگان

    ۱۵۱۳ هر طَعامی کآوَریدَنْدَی به وِیْ کَسْ سویِ لُقمان فرستادی زِ پِیْ ۱۵۱۴ تا که لُقمان دستْ سویِ آن بَرَد قاصِدا، تا خواجه پَسْ‌خورده‌ش خَورَد ۱۵۱۵ سُؤْرِ او خورْدیّ و شور اَنْگیختی هر طَعامی کو نَخوردی ریختی ۱۵۱۶ وَرْ بِخوردی بی‌دل و بی‌اِشْتِها این بُوَد پیوندیِ بی‌اِنْتِها ۱۵۱۷ خَربُزه آورده بودند اَرْمَغان گفت […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۲ – تَتِمّۀ حَسَدِ آن حَشَم بر آن غُلامِ خاصِ سُلطان

  ۱۵۶۴ قِصّهٔ شاه و امیران و حَسَد بر غُلامِ خاص و سُلطانِ خِرَد ۱۵۶۵ دور مانْد از جَرِّ جَرّارِ کَلام باز باید گشت و کرد آن را تمام ۱۵۶۶ باغْبانِ مُلکِ با اِقبال و بَخت چون درختی را نَدانَد از درخت ۱۵۶۷ آن درختی را که تَلخ و رَد بُوَد وان درختی که یِکَش […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۳ – عکسِ تَعظیمِ پیغامِ سُلَیمان در دلِ بِلقیس از صورتِ حَقیرِ هُدهُد

  ۱۶۰۴ رَحمَتِ صد تو بَر آن بِلْقیس باد که خدایش عقلِ صَد مَرده بِداد ۱۶۰۵ هُدهُدی نامه بیاوَرْد و نِشان از سُلَیمان چند حَرفی با بَیان ۱۶۰۶ خوانْد او آن نکته‌هایِ با شُمول با حِقارَت نَنْگَرید اَنْدر رَسول ۱۶۰۷ جسمْ هُدهُد دید و جانْ عَنْقاش دید حِسْ چو کَفّی دید و دلْ دَریاش دید […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۴ – اِنکارِ فلسفی بر قِرائَتِ اِنْ أَصبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا

  ­­­۱۶۳۶ مُقْری‌یی می‌خوانْد از رویِ کتاب ماؤُکُم غَوْرًا، زِ چَشمه بَندَم آب ۱۶۳۷ آب را در غَوْرها پنهان کُنم چَشمه‌ها را خُشک و خُشکِسْتان کُنم ۱۶۳۸ آب را در چَشمه کِه آرَد دِگَر جُز منِ بی‌مِثْل و با فَضْل و خَطر؟ ۱۶۳۹ فلسفیِّ مَنْطِقیِّ مُسْتَهان می‌گُذشت از سویِ مَکْتَب آن زمان ۱۶۴۰ چون که […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۵ – انکار کردنِ موسیٰ عَلَیهِ السَّلامْ بر مُناجاتِ شَبان

  ۱۷۲۲ دید موسیٰ یک شَبانی را به راه کو هَمی گفت ای خدا و ای اِلٰه ۱۷۲۳ تو کُجایی تا شَوَم من چاکَرَت؟ چارُقَت دوزَم، کُنم شانه سَرَت؟ ۱۷۲۴ جامه‌اَت شویَم، شپش‌هایَت کُشَم شیرْ پیشَت آوَرَم، ای مُحْتَشَم ۱۷۲۵ دَسْتَکَت بوسَم، بِمالَم پایَکَت وَقتِ خواب آید، بِروبَم جایَکَت ۱۷۲۶ ای فِدای تو همه بُزهایِ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۶ – عِتاب کردنِ حَقْ تَعالیٰ موسیٰ را عَلَیْهِ السَّلام از بَهرِ آن شَبان

  ۱۷۵۲ وَحی آمد سویِ موسیٰ از خدا بَندهٔ ما را زِ ما کردی جُدا ۱۷۵۳ تو برایِ وَصل کردن آمدی یا برایِ فَصْل کردن آمدی؟ ۱۷۵۴ تا توانی پا مَنِهْ اَنْدَر فِراق اَبْغَضُ الْاَشْیاءِ عِنْدی اَلطَّلاق ۱۷۵۵ هر کسی را سیرتی بِنْهاده‌ام هر کسی را اِصْطِلاحی داده‌ام ۱۷۵۶ در حَقِ او مَدْح و در […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۷ – وَحی آمدنْ موسیٰ را عَلَیْهِ السَّلام در عُذْرِ آن شَبان

  ۱۷۷۴ بَعد ازان در سِرِّ موسیٰ حَق نَهُفت رازهایی گفت کان نایَد به گفت ۱۷۷۵ بر دلِ موسیٰ سُخَن‌ها ریختند دیدن وگفتن به هم آمیختند ۱۷۷۶ چند بی‌خود گشت و چند آمد به خَود چند پَرّید از اَزَل سویِ اَبَد ۱۷۷۷ بَعد ازین گَر شَرح گویم، اَبْلَهی‌ست زان که شَرحِ این وَرایِ آگَهی‌ست ۱۷۷۸ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۳۸ – پُرسیدنِ موسیٰ از حَقْ سِرِّ غَلَبهٔ ظالمان را

  ۱۸۱۸ گفت موسیٰ ای کَریمِ کارْساز ای کِه یک دَمْ ذِکْرِ تو عُمرِ دراز ۱۸۱۹ نَقْشِ کَژْمَژْ دیدم اَنْدر آب و گِل چون مَلایِک اعتراضی کرد دل ۱۸۲۰ که چه مَقْصود است نَقْشی ساختن وَانْدَرو تُخْمِ فَساد انداختن؟ ۱۸۲۱ آتشِ ظُلْم و فَساد اَفْروختن؟ مَسجد و سَجْده‌کُنان را سوختن؟ ۱۸۲۲ مایهٔ خونابه و زَرْدآبه […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۰ – اِعْتماد کردن بر تَمَلُّق و وَفایِ خِرس

  ۱۹۳۴ اَژدَهایی خرس را دَر می‌کَشید شیر مَردی رفت و فریادَش رَسید ۱۹۳۵ شیر مَردانَند در عالَمْ مَدَد آن زمان کَافْغانِ مَظْلومان رَسَد ۱۹۳۶ بانگِ مَظْلومان زِ هر جا بِشْنَوند آن طَرَف چون رَحمَتِ حَقْ می‌دَوَند ۱۹۳۷ آن سُتون‌هایِ خَلَل‌هایِ جهان آن طَبیبانِ مَرَض‌هایِ نَهان ۱۹۳۸ مَحْضِ مِهْر و داوَریّ و رَحْمَتَند هَمچو حَقْ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۱ – گفتنِ نابینایِ سایِل کِه من دو کوری دارم

  ۱۹۹۴ بود کوری کو هَمی‌گفت اَلْاَمان   من دو کوری دارم ای اَهلِ زمان ۱۹۹۵ پس دوباره رَحمَتَم آرید هان   چون دو کوری دارم و من در میان ۱۹۹۶ گفت یک کوریْت می‌بینیم ما   آن دِگَر کوری چه باشد؟ وانِما ۱۹۹۷ گفت زشت‌آوازم و ناخوش‌نَوا   زشت‌آوازیّ و کوری شُد دوتا ۱۹۹۸ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۲ – تَتِمّهٔ حِکایَتِ خِرس و آن اَبْلَه که بر وَفایِ او اِعْتماد کرده بود

  ۲۰۱۱ خرس هم از اَژدَها چون وارَهید وآن کَرَم زان مَردِ مَردانه بِدید ۲۰۱۲ چون سگِ اَصْحابِ کَهْف آن خِرسِ زار شُد مُلازِم در پِیِ آن بُردبار ۲۰۱۳ آن مُسلمان سَر نَهاد از خستگی خِرسْ حارِس گشت از دلْ‌بَستگی ۲۰۱۴ آن یکی بُگْذشت و گُفتَش حال چیست؟ ای برادر مَر تو را این خرس […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۳ – گفتن موسی عَلَیهِ السَّلام گوساله‌پَرَست را که آن خیال‌اَنْدیشی و حَزْمِ تو کجاست؟

  ۲۰۳۷ گفت موسی با یکی مَستِ خیال کِی بَداَنْدیش از شَقاوت وَزْ ضَلال ۲۰۳۸ صد گُمانَت بود در پیغامْبَریم با چُنین بُرهان و این خُلقِ کَریم ۲۰۳۹ صد هزاران مُعجزه دیدی زِ من صد خیالَت می‌فُزود و شَکّ و ظَن ۲۰۴۰ از خیال و وَسوَسه تَنگ آمدی طَعْنْ بر پیغامبری‌اَم می‌زَدی ۲۰۴۱ گَرد از […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۴ – تَرک گفتنِ آن مَردِ ناصِح بَعد از مُبالغهٔ پَند، مَغْرورِ خرس را

  ۲۰۶۵ آن مُسلمانْ تَرکِ اَبلَهْ کرد و تَفْت زیرِ لبْ لاحَولْ گویان باز رفت ۲۰۶۶ گفت چون از جِدّ و پَندَم وَزْ جِدال در دلِ او پیش می‌زایَد خیال ۲۰۶۷ پس رَهِ پَند و نَصیحت بَسته شُد اَمرِ اَعْرِضْ عَنْهُمُ پیوسته شُد ۲۰۶۸ چون دَوایَت می‌فَزایَد دَرد، پَس قِصّه با طالِب بِگو، بَرخوان عَبَس […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۵ – تَمَلُّق کردنِ دیوانه جالینوس را و تَرسیدنِ جالینوس

  ۲۰۹۶ گفت جالینوس با اَصْحابِ خَود مَر مرا تا آن فُلان دارو دَهَد ۲۰۹۷ پس بِدو گفت آن یکی ای ذوفُنون این دَوا خواهند از بَهرِ جُنون ۲۰۹۸ دورْ از عقلِ تو، این دیگر مگو گفت در من کرد یک دیوانه رو ۲۰۹۹ ساعتی در رویِ من خوش بِنْگَرید چَشمکَم زد، آستینِ من دَرید […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۶ – سَبَبِ پَریدن و چَرخیدنِ مُرغی با مُرغی که جِنسِ او نَبود

  ۲۱۰۴ آن حکیمی گفت دیدم هم‌تَکی در بیابان زاغ را با لَکْلَکی ۲۱۰۵ در عَجَب مانْدم، بِجُستَم حالَشان تا چه قَدْرِ مُشترک یابَم نِشان ۲۱۰۶ چون شُدم نزدیکْ من، حیران و دَنْگ خود بِدیدَم هر دُوان بودند لَنْگ ۲۱۰۷ خاصه شَهْبازی که او عَرشی بُوَد با یکی جُغدی که او فَرشی بُوَد ۲۱۰۸ آن […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۷ – تَتِمّهٔ اِعتِمادِ آن مَغْرور بَر تَمَلُّقِ خرس

۲۱۲۶ شَخصْ خُفت و خرس می‌رانْدَش مگس وَزْ سِتیز آمد مگس زو بازپَسْ ۲۱۲۷ چند بارَش رانْد از رویِ جوان آن مگس زو باز می‌آمد دَوان ۲۱۲۸ خشمگین شُد با مگس خرس و بِرَفت بَرگرفت از کوهْ سنگی سَختْ زَفْت ۲۱۲۹ سنگ آوَرْد و مگس را دید باز بر رُخِ خُفته گرفته جای و ساز […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۸ – رَفتنِ مُصْطَفی عَلَیْهِ السَّلام به عِیادتِ صَحابی و بیانِ فایدهٔ عِیادت

  ۲۱۴۳ از صَحابه خواجه‌یی بیمار شُد وَنْدَر آن بیماری‌اَش چون تار شُد ۲۱۴۴ مُصْطَفی آمد عِیادت سویِ او چون همه لُطْف و کَرَم بُد خویِ او ۲۱۴۵ در عِیادت رَفتنِ تو فایده‌ست فایده‌یْ آن باز با تو عایده‌ست ۲۱۴۶ فایده‌یْ اَوَّل که آن شَخصِ عَلیل بوک قُطْبی باشد و شاهِ جَلیل ۲۱۴۷ چون دو […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۴۹ – وَحی کردنِ حَقْ تَعالی به موسی عَلَیْهِ السَّلام که چرا به عِیادتِ من نَیامَدی؟

  ۲۱۵۸ آمد از حَقْ سویِ موسی این عِتاب کِی طُلوعِ ماهْ دیده تو زِ جیب ۲۱۵۹ مَشرِقَت کردم زِ نورِ ایزدی من حَقَم، رَنْجور گشتم، نامَدی ۲۱۶۰ گفت سُبْحانا، تو پاکی از زیان این چه رَمْز است؟ این بِکُن یارَب بَیان ۲۱۶۱ باز فَرمودَش که در رَنْجوری‌اَم چون نَپُرسیدی تو از رویِ کَرَم؟ ۲۱۶۲ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۰ – تنها کردنِ باغبانْ، صوفی و فَقیه و عَلَوی را از هَمدیگَر

  ۲۱۶۹ باغْبانی چون نَظَر در باغ کرد دید چون دُزدان به باغِ خود سه مَرد ۲۱۷۰ یک فَقیه و یک شَریف و صوفی‌یی هر یکی شوخی، بَدی، لا یُوفی‌یی ۲۱۷۱ گفت با این‌ها مرا صد حُجَّت است لیکْ جمع‌اَند و جَماعَت قُوَّت است ۲۱۷۲ بَر نَیایم یک تَنه با سه نَفَر پس بِبُرَّمشان نُخُست […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۱ – رَجْعَت به قِصّهٔ مَریض و عیادتِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام

  ۲۲۱۵ این عیادت از برای این صِله‌ست وین صِله از صد مَحَبَّت حامله‌ست ۲۲۱۶ در عیادت شُد رَسولِ بی‌نَدید آن صَحابی را به حالِ نَزعْ دید ۲۲۱۷ چون شَوی دور از حُضورِ اَوْلیا در حقیقت گشته‌یی دور از خدا ۲۲۱۸ چون نتیجه‌یْ هَجْرِ هَمراهان غَم است کِی فِراقِ رویِ شاهان زان کَم است؟ ۲۲۱۹ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۲ – گفتنِ شیخی اَبویَزید را که کعبه مَنَم، گِردِ من طَوافی می‌کُن

  ۲۲۲۱ سویِ مکّه شیخِ اُمَّت بایَزید از برایِ حَجّ و عُمْره می‌دَوید ۲۲۲۲ او به هر شهری که رفتی از نَخُست مَر عزیزان را بِکَردی بازجُست ۲۲۲۳ گِردْ می‌گشتی که اَنْدر شهر کیست کو بر اَرکانِ بَصیرت مُتَّکی‌ست؟ ۲۲۲۴ گفت حَقْ اَنْدر سَفَر هر جا رَوی باید اوَّل طالِبِ مَردی شَوی ۲۲۲۵ قَصدِ گنجی […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۳ – حِکایَت

  ۲۲۳۰ خانه‌یی نو ساخت روزی نو مُرید پیر آمد خانهٔ او را بِدید ۲۲۳۱ گفت شیخ آن نو مُریدِ خویش را اِمْتِحان کرد آن نِکو اَنْدیش را ۲۲۳۲ روزَن از بَهرِ چه کردی ای رَفیق؟ گفت تا نور اَنْدر آید زین طَریق ۲۲۳۳ گفت آن فَرع است، این باید نیاز تا ازین رَهْ بِشْنَوی […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۴ – دانستنِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام که سَبَبِ رَنْجوریِ آن شخص، گُستاخی بوده است در دُعا

  ۲۲۵۵ چون پَیَمبَر دید آن بیمار را خوشْ نَوازش کرد یارِ غار را ۲۲۵۶ زنده شُد او چون پَیَمبَر را بِدید گوییا آن دَم مَر او را آفرید ۲۲۵۷ گفت بیماری مرا این بَخت داد کآمَد این سُلطانْ بَرِ من بامْداد ۲۲۵۸ تا مرا صِحَّت رَسید و عافِیَت از قُدومِ این شَهِ بی‌حاشِیَت ۲۲۵۹ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۵ – عُذر گفتنِ دَلْقک با سَیِّدِ اَجَلّ که چرا فاحشه را نِکاح کرد؟

  ۲۳۳۸ گفت با دَلْقَک شبی سَیِّد اَجَل قَحْبه‌یی را خواستی تو از عَجَل ۲۳۳۹ با من این را باز می‌بایست گفت تا یکی مَسْتور کردیمیت جُفت ۲۳۴۰ گفت نُه مَسْتورِ صالِح خواستم قَحْبه گشتند و زِ غَمْ تَن کاستم ۲۳۴۱ خواستم این قَحْبه را بی‌مَعرِفَت تا بِبینَم چون شود این عاقِبَت؟ ۲۳۴۲ عقل را […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۶ – به حیلَت در سُخَن آوردنِ سایلْ آن بُزرگ را که خود را دیوانه ساخته بود

  ۲۳۴۳ آن یکی می‌گفت خواهم عاقلی مَشورت آرَم بِدو در مُشکلی ۲۳۴۴ آن یکی گُفتَش که اَنْدر شهرِ ما نیست عاقلْ جُز که آن مَجنُون‌نِما ۲۳۴۵ بر نِیی گشته سَواره نَکْ فُلان می‌دَوانَد در میانِ کودکان ۲۳۴۶ صاحِبِ رایَست و آتش‌پاره‌یی آسْمان قَدْر است و اَخْتَرباره‌یی ۲۳۴۷ فَرِّ او کَرّوبیان را جانْ شُده‌ست او […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۷ – حَمله بُردنِ سگ بر کورِ گدا

  ۲۳۵۹ یک سگی در کویْ بر کورِ گدا حَمله می‌آوَرْد چون شیرِ وَغا ۲۳۶۰ سگ کُند آهنگِ دَرویشان به خشم دَر کَشَد مَهْ خاکِ درویشان به چَشم ۲۳۶۱ کورْ عاجز شد زِ بانگ و بیمِ سگ اَنْدر آمد کور در تَعْظیمِ سگ ۲۳۶۲ کِی امیرِ صَیْد وِیْ شیرِ شکار دستْ دستِ توست، دست از […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۸ – خواندنِ مُحْتَسِبْ مَستِ خَراب اُفتاده را به زندان

  ۲۳۹۲ مُحْتَسِب در نیم شب جایی رَسید در بُنِ دیوارْ مَستی خُفته دید ۲۳۹۳ گفت هِی مَستی، چه خورده‌ستی؟ بگو گفت ازین خوردم که هست اَنْدَر سَبو ۲۳۹۴ گفت آخِر در سَبو واگو که چیست؟ گفت ازان که خورده‌ام گفت این خَفی‌ست ۲۳۹۵ گفت آنچه خورده‌یی آن چیست آن؟ گفت آن که در سَبو […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۹ – دوم بار در سُخَن کَشیدنِ سایِلْ آن بُزرگ را، تا حالِ او مَعْلوم‌تَر گردد

  ۲۴۰۵ گفت آن طالِب که آخِر یک نَفَس ای سَواره بر نِی این سو ران فَرَس ۲۴۰۶ رانْد سویِ او که هین، زوتَر بِگو کَاسْپِ من بَسْ توسَن است و تُندخو ۲۴۰۷ تا لَگَد بر تو نکوبَد زود باش از چه می‌پُرسی؟ بیانش کُن تو فاش ۲۴۰۸ او مَجالِ رازِ دلْ گفتن نَدید زو […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۰ – تَتِمّهٔ نَصیحَتِ رَسولْ عَلَیْهِ السَّلام بیمار را

  ۲۴۶۱ گفت پیغامبر مَر آن بیمار را چون عِیادت کرد یارِ زار را ۲۴۶۲ که مگر نوعی دُعایی کرده‌یی از جَهالَت زَهْربایی خَورده‌یی؟ ۲۴۶۳ یاد آوَر چه دُعا می‌گفته‌یی چون زِ مَکْرِ نَفْسْ می‌آشفته‌یی ۲۴۶۴ گفت یادم نیست، اِلّٰا هِمَّتی دار با من، یادم آید ساعتی ۲۴۶۵ از حُضورِ نوربَخْشِ مُصْطَفیٰ پیشِ خاطِر آمد […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۱ – وَصیَّت کردنِ پیغامبر عَلَیْهِ السَّلام مَر آن بیمار را و دُعا آموزانیدَنَش

  ۲۵۵۷ گفت پیغامبر مَر آن بیمار را این بِگو کِی سَهْل‌کُن دشوار را ۲۵۵۸ آتِنا فی دارِ دُنْیانا حَسَن آتِنا فی دارِ عُقْبانا حَسَن ۲۵۵۹ راه را بر ما چو بُسْتان کُن لَطیف مَنْزِلِ ما خود تو باشی ای شَریف ۲۵۶۰ مؤمنان در حَشْر گویند ای مَلَک نی که دوزخ بود راهِ مُشترک؟ ۲۵۶۱ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۲ – بیدار کردنِ اِبْلیس معاویه را که خیز وَقتِ نماز است

  ۲۶۱۱ در خَبَر آمد که خالِ مؤمنان خُفته بُد در قَصرْ بر بِستَر سِتان ۲۶۱۲ قَصر را از اَنْدَرون دَر بسته بود کَزْ زیارت‌هایِ مَردم خسته بود ۲۶۱۳ ناگهان مَردی وِرا بیدار کرد چَشم چون بُگْشاد، پنَهان گشت مَرد ۲۶۱۴ گفت اَنْدَر قَصر کَس را رَهْ نبود کیست کین گُستاخی و جرات نِمود؟ ۲۶۱۵ […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۳ – از خَر اَفْکَندنِ اِبْلیسْ معاویه را و روپوش و بَهانه کردن و جواب گفتنِ مُعاویه او را

  ۲۶۱۹ گفت هنگامِ نماز آخِر رَسید سویِ مسجد زود می‌بایَد دَوید ۲۶۲۰ عَجِّلُوا الطّاعاتِ قَبْلَ الْفَوْت گفت مُصْطَفیٰ، چون دُرِّ مَعنی می‌بِسُفت ۲۶۲۱ گفت نی نی، این غَرَض نَبْوَد تو را که به خیری رَهْ‌نِما باشی مرا ۲۶۲۲ دُزد آید از نَهان در مَسکَنَم گویَدَم که پاسبانی می‌کُنم ۲۶۲۳ من کجا باور کُنم آن […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۴ – باز جواب گفتنِ اِبْلیس مُعاویه را

  ۲۶۲۴ گفت ما اوَّل فرشته بوده‌ایم راهِ طاعَت را به جان پِیْموده‌ایم ۲۶۲۵ سالِکانِ راه را مَحْرَم بُدیم ساکنانِ عَرش را هَمدَم بُدیم ۲۶۲۶ پیشهٔ اوَّل کجا از دلْ رَوَد؟ مِهْرِ اوَّل کِی زِ دل بیرون شود؟ ۲۶۲۷ در سَفَر گَر روم بینی یا خُتَن از دلِ تو کِی رَوَد حُبُّ الْوَطَن؟ ۲۶۲۸ ما […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۵ – باز تَقریر کردنِ مُعاویه با اِبْلیسْ مَکْرِ او را

  ۲۶۵۹ گفت امیر او را که این‌ها راست است لیکْ بَخشِ تو ازین‌ها کاست است ۲۶۶۰ صد هزاران را چو من تو رَهْ زَدی حُفره کردی، در خَزینه آمدی ۲۶۶۱ آتشی، از تو نَسوزم چاره نیست کیست کَزْ دستِ تو جامَه‌ش پاره نیست؟ ۲۶۶۲ طَبْعَت ای آتش چو سوزانیدنی‌ست تا نَسوزانی تو چیزی، چاره […]

مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۶۶ – باز جواب گفتنِ اِبْلیسْ مُعاویه را

  ۲۶۷۹ گفت اِبْلیسَش گُشای این عَقْد را من مِحَکّمَ قَلْب را و نَقْد را ۲۶۸۰ اِمْتِحانِ شیر و کَلْبَم کرد حَق اِمْتِحانِ نَقْد و قَلْبَم کرد حَق ۲۶۸۱ قَلْب را من کِی سِیَه‌رو کرده‌ام؟ صَیْرفی‌اَم، قیمتِ او کرده‌ام ۲۶۸۲ نیکُوان را رَهْ‌نِمایی می‌کُنم شاخ‌هایِ خُشک را بَرمی‌کَنم ۲۶۸۳ این عَلَف‌ها می‌نَهَم، از بَهرِ چیست؟ […]