غزل ۳۸۳ مولانا
۱ هین که گَردن سُست کردی، کو کَبابَت کو شرابَت؟ هین که بس تاریکْرویی، ای گرفته آفتابَت ۲ یاد داری که زِ مَستی، با خِرَد اِسْتیزه بَستی؟ چون کلیدش را شِکَستی، از کِه باشد فَتحِ بابَت؟ ۳ در غَمِ شیرین نَجوشی، لاجَرَم سِرکه فروشی آبِ حَیوان را بِبَستی، لاجَرَم رَفتهست آبَت ۴ بوالْمَعالی گشته […]